سلام دوستان من همسرم به شیشه و هرویین اعتیاد وحشتناک داشت تا جایی که ادامه زندگی غیر ممکن بود و از هر روشی استفادع کردم جواب نداد تا مجبور شدم به زور از خونه و محل کار بیرونش کنم تا برگردع شهرشون و اونجا با کمک پدرش مجبور به ترکش کنیم...وضع زندگی ما طوری شده بود که همسرم به تمام زندگی من شک میکرد حتی تو خونه خودمونم او اتاقها دنبالم میکرد ببینه چکار میکنم بهم تهمت بد میزد از خونه نمیتونستم بیرون درارم شکهای بد و وحشتناک میکرد توهم بد میزد که بکی بالا پشت بومه یا الان تو کانال کولر دوربین مخفی گذاشتن ما رو میپان یا به تمام مردم تو خیابون شک میکرد و باشون بد رفتاری میکرد که افتادید دنبال من بعدم به من و مامانم گیر میداد شما اونا رو فرستادید ابرومون و برده بود از کل ادم پول قرض میکرد برا تهیه موادش تمام پول مغازه رو هم بدا موادش خرج میکرد اصلن خبری از خرجی خونه نبود این اواخرم تا دیر وقت با دوستاش تو خونه ها میشست مواد استفاده میکرد و گوشیشو خاموش مبکرد تا من بهش گیر ندم منم واقعن خستع شدم به پدرش زنگ زدم و خواستم کمکم کنه اونم گفت خونه و معاره رو ازش بگیر تا بیاد پیش ما چون خونه و مغازه مال من بود مردم و زنده شدم تا بتونم مجبورش کنم به شهرشون برگرده تا برع کمپ چون‌هر راهی فکر کنید پیش گرفتم ولی نشد بعد اونجا هم فرار کرد خونه دوستاش پدرش بهم گفت تو الکی بگو طلاق میخوای بگیری خونه هم نداری تا از تو قطع امید کنه برگرده پیش ما وقتی فرار کرد به من خیلی زنگ زد که برگردم میشت ترک کنم ولی دروغ نیگقت میخواست بیاد دوبارع بکشه و همون اش و همون کاسه من گفتم الکی دارم طلاق میگیرم خیلی تحت فشار بود تا اینکه مجبور شد بره خوش و کمپ معرفی کنه ولی در لحظه اخر بهم زنگ زد و گفت حالا که اینکارا رو کردی برگشتم طلاقت میدم در ضمن من باردارم هستم ۶ ماهه پدرش گفت بهش توجهی نکن برگرده ازت ممنونم میشع ذکر کنم تا حالا ۳ بار هم انگار خانواده اش کمپ فرستادنش ولی هر بار فرداش مصرف کرده ولی پدرس میگفت شاید چون تو و بچه هست این دفعه بذاره کنار دوستان‌من خیلی نگرانم من تو این‌مدت ازدواجم خیلی بهش محبت کردم حتی انگار من شوهر اون بودم تمام زندگیم و پولهام زیر دست اون بود بداش هزینه کردم به خاطر دوست دلشتن با اینکه طلاهام و دزدید و فروخت ولی نشاوراش نیگن بیماره برگرده خوب میشه من فقط از یه چیز نگرانم که برگرده ایا نامردی نمیکنه فکر کنه بیرون کردن من از خونه ولسه تحقیرش نبوده بلکه کمک بهش بوده و درک کنه یا میخواد کینه کنه و طلاقم بدع؟با دوباره برگشت استفاده کنه؟
عزیزم تو ک اینهمه سختی رو تحمل کردی پس باید صبور باشی فعلا چیزی معلوم نیست خودتو با فکر وخیال اذیت نکن ان شاءالله که پاک وسالم برمیگرده سرزندگیش
مرسی عزیزم یعنی امکانش هست میدونی از چی میترسم نکنه فقط واسه این‌ازدواج کردع باشه که میخواسته راحت به مواد کشیدنش ادامه بده حالا هم که من جلوش وایسادم میترسم برگشت براش من مهم نباشم البته اون موقعها همیشه میگقت عاشقمه ولی میترسم دروغ بوده باشه الان که سالم شده من و نخواد اخه وقتی مواد میکشید و من تمام هم و غمم و برا ترکش گذاشتم بهم گفت فکردی اگه معتاد نبودم و پاگ بودم اصلن سمت تو میاومدم الانم ترک کنم تو رو نمیخوام‌خیلی دلم سکست به خانواده اش میگم میگن تحت تاثیر مواد بهت این خرف و زدع ولی دوستت داره من انقدر بی اعتماد شدم همش از زندگی و اینده و همه چی میترسم
آدما تو عصبانیت تو حالت های غیر عادی حرفایی میزنن که واقعیت نداره،تو کار درستو انجام دادی تموم تلاشتو برا زندگیت کردی فکرهای خوب بکن فکرهای مثبت،دائم به خودت بگو سالم وصحیح برمیگرده و با آرامش دوباره با هم زندگی میکنید وقتی تو مثبت فکر کنی همه چیز دست به دست هم میده تا اون اتفاق خوب برات بیفته
عزیزم مادر پدر من بشدتتت عاشق هم بودم هر دو هم خ رزیبا بودن یعنی هر کی میبینم از زیبایشون و عشق و عاشقیشون میگه مادر با هزار عشق میره شهر پدرم اینا و بابام معتاد میشه ۱۳ سال اعتیاد ب تریاک مامانم مثل شما صبوری کرد هر دو بچه هاشم ناخواسته بوده و بخاطر ما جنگید و با هزار بار ترک کردن بلاخره ترک کرد ولی خیییییییییییبلللللللییییی سختی کشید و الان حدودا ۱۵ سال پاک پاک حتی سیگارم نمیکشه ی کسه دیگه ای شده ی ادم ب تمام معناااا الان دست و پای مادرمو میبوس انقدر کمک مادرم میکنه مادرم خیلیییی صبر کرد و خیلی نماز میخوند ارتباطش با خدا خیلی قوی بود تو هم عزیزم امیدت از دست نده و نترس و خ دعا کن سخته ولی ممکنه
براش دعا کن ،دعا هر ناممکنیو ممکن میکنه ایشالله که سالم میاد پیشتون ،از ته دل براش دعا کن،من شنیدم سر مزار چهل تا شهیدبرید ازشون بخوایید براتون دعا کنن
خدا مادرتون و خفظ کنه یه اسطوره قدرته به تمام معناست قدرش و بدونید چون واقعن زندگی با ادمی که اعتیاد دلشته باشه خیلی سخته منم عاشق شوهرمم ولی همش این فکر من و داغون نیکنه که چرا اگع اونم اگه به قول خودش عاشقم بود با اینکه میدونست مشکلاتش و اعتیادش به چه شکله با من ازدواج گرد اصلن و بچه دار هم شد..همش میگم نکنه علشق نبوده اصلن نکنه فریبم داده باورتون میشه مت یه شب خواب خوب ندیدم هر شب کابوسهای ترسناک میبینم
نمدونم چی بگم
فقط درهمین حد بگم با خوندن تاپیکت شونه هام درد گرف
بار سنگین وفشار واسترس اینجور مسائل واقعا بالاس
با بزرگخرا مشورت کن
امیدوارم خوشبخت بشین
