سلام خانوما خیلی خلاصه میگم واستون ک چیشده
خاهش میکنم برای یه دقیقه خودتونو بزارید جای من و بگید من باید چیکار کنم!
۱۷سالمه و سه ساله تویه رابطم(سرزنش نکنید بابت سن کمم خودم از این وضعیتم خوشحال نیسم باور کنید😔)
علی ۲۰ سالشه اونم کم سنه میدونم مشکل ما اینه تو سن کم باهم وارد رابطه شدیم و انقد الان بهم وابسته ایم و این کارو خراب کرده...
علی پسره خوبیه مهربونه دلش پاکه رفیق باز نیس اصلااا کار میکنه از سن کم روی پای خودش بوده دوسم داره و ب حرفم گوش میکنه وابسته ب مامانش و خانوادش نیس اصلا...
معایبش اینه ک تکلیف سربازیش مشخص نیس خانواده آنچنان مقبولی نداره،پول نداره و زندگی باهاش واسه منی ک از بچگی هرچی خاسم واسم فراهم شده سریع خیلی سخته میدونم از نظر بابام اختلاف فرهنگی داریم ...
بابام مخالف ازدواج ما هست شدید قرار بود این ماه بیاد خاستگاری و تکلیفو روشن کنیم چون من از اینکه بابام بفمه باهاش رابطه دارم واقعا میترسم و بابای من شدیدا سخت گیره😔
باباش بهش گفته فعلا نمیریم خاستگاری چون سنت کمه و از پس زندگی بر نمیای فعلا صبر کن
من خودم میدونم باید صبر کنم و زوده اما صبر کردنم ینی س سال دیگ بمونم و این دوری ک هیچ تحمل میکنم اما با دوسال سربازی چکنم؟😔😔😔
از ی طرفم میگم نکنه سختیای بی پولی و اختلاف فرهنگی خانواده ها عشق مارو بعد از یکی دوسال ازدواج فروکش کنه و اتیششو خاموش کنه؟
علی گف یه هفته بمن فرصت بده بابامو راضی میکمم میایم اگرم راضی نشد ی فکر اساسی میکنیم حالا بنظرتون اگ بگه راضی نشد ک بیایم من باز س ساا صبر کنم با وجود این همه استرس و دوری؟یا هرجوری هس رابطه رو تموم کنم و بزنم زیرش؟😭