خاطره ی تلخی که از ذهنم پاک نمیشه

گذشته را بیخیال.اینقدر حال زندگی خراب هست که دیگه نباید با فکر گذشته خرابترش کرد.

من که ندیدم تاحالا کسی به خوسی زایمان کنه

ای بابا تو راباش دلت خوشه ها ان بنده خدا که از مادرت معذرت خاهی کرده کاش موقع زایمان من بودی خواهرشوهرام پیشم نیومدن که هیچ زنگ زدن شوهرم حسابی پر کردن ویه دست کتک خوردم 

خواهر من که زایید از بیمارستان که اومدن شوهرش قهر کرد. نگران نباش مردا همشون سر و ته یه کرباسن

عزیزم همسرت معذرت خواهی کرده دیگه درسته کارش درست نبود ولی بیخیال گذشته همه تو زندگیشان مشکل داشتن دیگه شایدم بدتر از مشکل تو

وای خدایا واقعا چرا اینقد مردا بی فکرن

بخدا من دیروز فقط ی کلام گفتم‌ بشقابتو بزار بالا تو سینک من بعدا بشورم‌خستم جم کنم 

یکمم مثلا خواستم‌ناز کنم 

خو من باردارم با ی بچه کوچیک و تازم‌سرمام خوردم 

ادم عصبی میشه 

عصرم پاشدم براش شیرینی درس کنم دوست داره با چای بخوره 

عصر ب ی بهونه الکی یه دعوااااای مفصلی راهوانداخت‌ ک نگو و نپرس 

ک چی 

ک من واسه کارای خونه سرش منت میزارم 

واقعا دلم‌پوکید

ولی الحمدالله ب خودم قول دادم چ اون مقصر باشه و چ من تو دعواها 

تا صب روز بعد دیگه هیچی تو دلم‌نگه ندارم و قهر و دعوا نکنم و کشش ندم 

الان خوبم‌شکرخدا

ببخشید طولانی شد

ولی مردا واقعا بی فکرن