خلاصه دو تا دونه کباب اوردن گذاشتن جلوی مادرمو رفتن نگا کردم به بچم دیدمگرسنشه یه تیکه کوچولو کباب مونده بود دادم دستش به پسرم که روی ابا بود نگاه کردم ددم خیسه منم خب هیچی نبود به بچم بد دیدم شام کا نیست بچمم داره روی زمین خیس میشه گفتم برم بیرون بهتره دخترمو بردم بیرون عروس و داماد بیرون بودن
چرا کف سالن پراز آب بود؟ خانما بااون کفشاشون سرنمیخوردن
حالا اون وسط اب کجا بود تو سالن غذا خوری
بچه ها دوقلو هستن؟
ینی چی شام نبود مگه تو عروسی همه باهم شام نمیدن
و بعد سریع اومدم پسرمو برداشتم دیدم وای زیرش خیسه خیسه مامانمم پشتم اومد بیرون مادر شوهرم توی سالن بود گفت چرا بیرون اومدین من جریان خیس شدن بچه رو گفتم مادر شوهرم گفت تقصیر تویه
چه عروسی بی در و پیکری😁
خواهر شوهر بزرگه اومد گفت الان ناراحت شدی تو خودت صاحب مجلسی واسه شام.....گفتم من واسا شام ناراحت نبودم ببین مسرم خیس شد پرسنل نذاشتن با دین دو تا بمونم توی سالن و شام بخورم (اخه بازم بودن کسایی که توی سالن تالار شام خوردن )وای بعد همه اومدن گفتن تو واسه نبودن شام ول کردی اومدی 😭😭😭😭
یعنی به معنای واقعی عروسی کوفتت شد
چه دلم بیشتر از خودت برا پسرت سوخت
اخه گناه داشت طفلک تو این سرما
معذرت میخاما هم شوهرت غلط کرد یکیشونو نگرفت هم خانوادش که کمکت نکردن
خوب چرا مامانت پسرتو بغل نکرد😭
دیگه کفرم در اومد حالا این دو تا بچه دو دستمون و نق میزدن و هرکیم از راه میرسید یه چی بار من و مامانم میکرد بهم گفتن عروس و داماد ازت ناراحتن که چرا اومدی بیرون رفتمو واسشون توضیح دادم برادر شوهر بیچارم میگفت درست میگی جاریم روشو ازمبرگردوند و گفت بهم استرش وارد شد 😭😭😭😭😭این در حالی بود که بچه هام نق میزدن توی دستام.
عجب شوهر فلان فلان شده ای و عجب خواهر شوهری....
بیشتر مقصر شوهرتونه
مادر شوهرم جریان دعوا میدونست گفت وای صدام به خاطر رفتارت گرفت.به قول بابام میگن به جای اینکه کمکت باشن و بچه ها رو کمکت بگیرن تازه کلی هم بهت حرف زدن.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
