نظرتون درمورد خوابهایی که...

من بعد دیپلم بیخیال ادامه تحصیل شدم اما عشق مطالعه ودرس خوندن تووجودم بود شرایطشو نداشتم مدام خواب میدیدم دارم میرم امتحان بدم ولی درس نخوندم خیلی استرس میگرفتم تو خواب سه سال بعد ناگهانی شرایطم عوض شدو ادامه تحصیل دادم کنکور دولتی قبول شدم..😐

زمان مرگ ک بد نیس

من شنیدم دیدن عروسی و مرده ایی ک ازت چیزی بگیره بده

من یه تاپیک دارم در مورد خوابهای صادقه خواستی بخون از بس خوابهام از بچگی صادق بود خودم از خوابهام میترسم گاهی...

هر چیزی که حتی اونموقع بهش فکر نکردم‌

مثلا میبینیم یه اتفاق یا بحثی برای خودم یا خانواده م پیش اومده  فردا  میبینم عین همون بدون کم و کاست تعبیر میشه .خوابهای که در مورد بحث وجدل میبینم که من در جریان نبودم قبل از خوابم .یا بعضی مواقع در بیداری میبینم و عینا همون پیش میاد در مورد خانواده خودم و همسرم 

من یه خوابی واز هفت سالگی میدیدم البته الان چند سالی نمیبینم خواب میدیدم تو خیابون اطراف خونه مون دارم میرم شب تاریک هیچ کس نیست تو محله مون یه ساختمون که همیشه متروکه بوده اما تو خواب من چند تا دانشجو زندگی میکنند اونجا میرم تو ساختمون میبینم یه پسر و کشتند چاقو زدن به شکمش من میترسم میخوام بیام بیرون اما اون چندتا دانشجو دیگه نمیذارند بیام بیرون انگار میخوان من و بکشندهمین حا خوابم تموم میشه هروقت این خواب و میدیدم تو همون هفته یه اتفاقی میفتاد که از کنار اون خونه متروکه رد میشدم .....الان که تعریف کردم دوباره موهای تنم سیخ شد  این خواب و اون خونه کابوس نوجوانی و بچگی های من بود خدا روشکر تموم شده و خیلی وقت نمیبینم

منم از خوابهام هراس دارم چون  اتفاق می افته

شما خیلی عمیق به خواب میری؟

عزیز باورت میشه .یه شب تو خواب دیدم کسی فوت شده منم تو مراسمش هستم نمیدونستم کی مرده بعد همه میگفتن برید به ایران دخترخاله مادرم تسلیت بگید اون صاحب عزاست .صبحش به خواهرم زنگ زدم احوالپرسی گفتم از ایران خبر داری خواهرم گفت چطور اون اومده به یادت که حالش رو میپرسی .جریان رو تعریف کردم .گفت نه خبری نیست قطع کردم ساعت ۱۱ ظهر خواهرم زنگ زد گفت دیشب شوهر ایران سکته کرده مرده الان خبردار شدیم .این یه نمونه بود از خوابهام

انقدر دوست دارم برم پیش یه روانکاوی یا روانشناسی باهاش درباره خوابم حرف بزنم ببینم چه چیزی تو ضمیر ناخوداگاهم هست  البته چون از یه جایی به بعد قطع شد دیگه برام مهم نبود ولی من همیشه از اون ساختمون وحشت دارم فکر میکنم یه جسد اون تو که با چاقو شکمش سفره شده....ترسش با من مونده چون دقیقا ت  سن های کم این خواب و دیدم و هی تکرار شد