اونوقت با اون راننده ریختم روم بش گفتم دوسدارم باتو باشم..خلاصه دوست شدیم یسال و نیم باهم بودیم..ولی خب خونه گرفتیم واسه خودمون..جون از خانوادش میترسید بیرون کسی ببینمونه...دگ دگ دگ دگ دگ..کم کم کم.......دختری.........شد...و باز میگفت چون با اون دوست بودی نمیتونم بگیرمت..گفتم باشه..ولی میدونسم دروغ میگه نمیتونه ولم کنه..منم دگ باهاش تمام کردم..دوباره افتاد بپام..و خلاصه بعد از اون روز گفت میخامت تا برم سربازی بیام..ولی دانشگاهش که تموم شد من باردار شدم .
اومد خاستگاری ولی خب خارج از رحم بود خدا رو شکررر بدبخت نشدم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.