سلام عزیزم .
ممنون
هیچی بهش گفتم حاشا کرد .بهم گف تو شکاکی .
بعد اون چت میکرد ب خالم میگف زنم نفهمه .
ی بار من از گوشی خالم ب جای خالم جا زدم چت کردم باهاش .
همه رو اسکیرین از گوشی خودم فرستادم .
گف تو خودت منو مجبور کردی ک بهت دروغ بگم ک چت نمیکنیم .و خیلی از این حرفا .
الانم ک خوشبحالشونه خالم دیگه جدا شد از شوهرش
منم دیگه کار ب هیچی ندارم .چون دیگه حوصله ندارم .نمیشه کسیو مجبور کر د ب اینکه کاری انجام نده تا خودش نخاد .فقط داشتم خودمو نابود میکردم ها .
شایدم من اشتبا میکردم اونا فقط اونجور تظاهر میکردن ک من حساس نشم .