اخه دختر خوب باهمچین ادمی برگشتی حامله هم شدی ؟خوب این دوتا بچه چه گناهی دارن که بی اعصابی شمادوتا رو تحمل کنن با اینا مهربون باش گناه دارن .دراین حد سربچه داد میکشی که همسابه ها شاکی شدن خوب اگر لکنت بگیره یا شب ادراری چی؟کلی دردسر جدید برات درست میشه
بعد. از اومدنم شوهرم ۱ ماه خوب بود. دوباره شروع کرد حتی کاری باهام کرده بود تو. نبودنم که نمیدونستم تو اون شرایط نزدیک زایمان چکار باید. بکنم
بعد. از زایمان هم خودش و. خانوادش هر. جور تونستن زجرم دادن
پارسال سر. عمه بدبختشون یه شر. بزرگ به راه انداختن من یه مدت نرفتم خونشون بعد. نمیدونم به شوهرم چی گفتن که الان ۱/۵ ساله نذاشته برم خونمون
به همسایه ها چه آخه! هر وقت خواستی جیغ بزنی عقب بنداز. بعد برو بجاش یه میخ بکوب به دیوار. انواع میخ. هر چی عصبی تر بودی درشت تر بکوب. یک جریمه هم بذار. هر وقت داد زدی پنج هزارتومان بنداز قلک. بعد یک هفته واسه بچه یه چیز بخر یا به یک مستمند کمک کن. جایزه هم بذار. هر وقت داد نزدی و کنترل کردی پنج هزار تومان بنداز اون یکی قلک و آخر هفته...برای بچه به چیزی بخر:)
فامیل شوهر رو هم اگر تا حالا اصلاح نکردی دیگه الان بذار کنار. فرض کن بالای یک برج بلند ایستادی. توی هر دستت یک فنجان. چی بهت بدن فنجان رو رها میکنی؟ فنجان ها فرزندان تو هستن.
اصلا نمیدونم باید چکار کنم بعد. که اروم میشم میگم چرا اینکار و کردم؟؟ من بودم؟؟
تو. فشار مالی هستم دیابت دارم
اصلا نمیدونم چرا یهو. جنی میشم
به خدا من خیلی ساکت بودم همه هم میگفتن چرا ساکتی تو. دانشگاه تو جمع فامیل سر کار....
باورم نمیشه اینجوری شدم
همین الان بچه م زد یه مجسمه گرونم و. شکست شوهرم داده بود. دستش چیزی خراب میشه یا میشکنه نمیخره بعد. به من میگه عرضه نداری
فقط و فقط دوست دارم بمیرم
هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم من به کسی کار. نداشتم ولی خواهرشوهرم از. فردای عقدم شروع کرد. به اذیت من مادر و. خواهرش هم تحریک میکرد
الان من دیونه شدم خیلی خوشحاله نمیدونم من چه بدی در حقش کرده بودم
شوهر خواهرشوهر بزرگم میگه نمیدونم چرا این همه ازت متنفره
تمام فامیلشون هم میگن مرض داره
چرا هیچکس نیومد بهم بگه چکار کنم؟؟
عزیزدلم برو پیش مشاور، جنی نشده، بعد ازینهمه فشار اینا طبیعیه. اگه پیش یه دکتر خوب بری با توجه به باردار بودنت داروهایی برات مینویسه که مطمئن باش خیلی خیلی آرومتر میشی. مادر خوبی هستی، فقط یکم کمک احتیاج داری. اگه مادر خوبی نبودی اینهمه نگران راهکار نبودی.
روزای سختیو گذروندی واگذارشون کن به خدا اگه واقعا نمیتونی خودتو کنترل کنی باید بری روانپزشک من مثل تو بودم ولی برای خودم شرطی کزدم که در هر شرایطی خق ندارم بچرو ناراحت کنم اون بچه هست نمیفهمه هیچ کاریو عمدی انجام نمیده
من شوهرم و بخشیدم خانواده ش هم واگذار کردم به خدا اصلا نمیتونم خواهرش و ببخشم تخم کینه و نفرت و. اون تو. دل شوهرم کاشت(میدیدم چطور به شوهرم اس میداد و. بر علیه من تحریکش میکرد) شوهرم عذاب وجدانی هست الان از کاراش پشیمونه ولی به زبون نمیاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
