2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

يازده بهمن با دكترم هماهنگ كردم و راهي بيمارستان شدم تاريخ زايمان طبيعي من٢٢بهمن بود ولي ب علت سزارين زودتر شد ساعت يازده حركت كردم و رفتم بيمارستان 

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  

اونجا گفتم ك حركات جنينم كم شده اول قبول نميكردن ولي بعداز نوار قلب جنين و حركاتش سريع ب دكترم زنگ زدن تا بياد

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  
اونجا گفتم ك حركات جنينم كم شده اول قبول نميكردن ولي بعداز نوار قلب جنين و حركاتش سريع ب دكترم زنگ ز ...

چقد حرکتش کم شده بود؟ منم حس میکنم کم شده ولی هی میگن طبیعیه جاش کم شده😞 میترسم چیزی بشه من نفهمم

تیکر به وقت سزارین😁😊زاییدم😃حالا تیکر به وقت یکسالگی دخترم❤

تا دكتر بياد سوند وصل كردن طبق گفته خانماي سايت ك واي درد داره و اينا اصلا اونجوري ام نبود اتفاقا اولش نميذاشتم بعدش گفتم توروخدا بمونه خيلي خوب بود😂بعد دكترم اومد و راهي اتاق عمل شدم چقد خوبه ك وقتي دكترت و ميبيني قوت قلب ميگيري رفتم رو تحت نشستم و بي حسي رو از كمر زدن

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  
چقد حرکتش کم شده بود؟ منم حس میکنم کم شده ولی هی میگن طبیعیه جاش کم شده😞 میترسم چیزی بشه من نفهمم

برو ان اس تي و حركات جنين خيلي كم تكون ميخورد

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  

بعد كم كم پاهام گرم شد اوايلش چيزي نفهميدم و ميگفتم من هنوز سر نشدم اونام ميگفتن باشه😂بعد چن ديقه دكتر گف اصلا كيسه اب برات نمونده بود بچت خشك بود

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  

بعد من نميدونم چرا سينم سنگين شد و نميتونستم نفس بكشم خيلي بد بود خيلي هي ميگفتم دارم ميميرم ميگفتن همونقد ك نفس ميكشي بسته😂بعد دكترم گف اكسيژن وصل كنيد بهتر شدم بعد چن ديقه صداي گريه بچم اومد اوردنش ديدم واي خدايا چشماش باز بود منم گريه كردم اشكم رفت تو گوشم😂🤦🏼‍♀️گفتم گوشم ميخاره دستامم بسته بود اصن ي وضعي بعد دكترم اومد با ي دسمال گوشم و تميز كرد ك سوراخ كرد گوشمو

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  

بعد از اون بردنم ي جايي تا نيم ساعت اونجا بودم بعد بردنم بخش پاهام سنگين سنگين بود و هيچ حسي نداشتم و ميترسيدم اوردنم تو بخش بعد هي ميگفتن حرف نزن حرف نزن سردرد ميگيري منم همش حرف ميزدم😂واي از گشنگي نگم ك امونمو بريده بود تا ١٢شب چيزي نخوردم بعدش نسكافه خوردم و چايي و پرستار اومد بلندم كرد راه رفتم اونقدرام سخت نبود بعضيا الكي تلقين ميكنن سزارين عاليه

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  

بعد پسرمو اوردن پيشم ك شير بدم منم سينه ام اصلا نوك نداشت يكم مك زد زخم زخم شد😭از گشنگي مادرم بردش پيش پرستارا شير دادن گرف خوابيد مادرم نرف بچه رو بياره😂خودم پاشدم با اون بخيه ها رفتم اوردمش پسر من ساعت سه و ده ديقه به دنيا اومد و خدارو شاكرم برا همه چيز

لايكم نكنيدمرسي اَه  خدايا هوامو داشته باش  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز