عزیزم اصلا ترس نداره من صب ساعت 8 رفتم بیمارستان تا کارام رو انجام دادن شد ساعت 9 رفتم تریاژ علائم حیاطی نی نی رو بررسی کردن بعدش فرستادم بخش اونجا هم بهم لباس اتاق عمل دادن پوشیدم و تا ساعت 12/30صبر کردم تا اومدن بهم سوند وصل کردن و بردنم اتاق عمل اونجا تو اتاق انتظار روی بلانکارد دراز کشیدم تا دکترم اومد
چون کمی از سرما خوردگی 15 روز قبلش داشتم به دکتر بیهوشی گفتم اونم برام کورتون زد بعد هم دکترم اومد بالای سرم و بعدش بیهوش شدم فکر کنم سر جمع یک ساعت بیهوش بودم چون وقتی به هوش اومدم از پرستار ساعت رو پرسیدم گفت ساعت 2 هست بعدش هم اومدم بخش و نی نیم رو دیدم 😍😍
وای عزیزم دوباره به یادش افتادم روزه 10 بار به یاد زایمانم میوفتم ای کاش دوباره برگرده خیلیییی روز و لحظه خوبی بود الان که برات تعریف کردم دوباره دلم گرفت براش😍