خوابگاه برای سه شب در تهران سراغ دارید

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

تهران پر از خوابگاهه برید خانه معلم بگیرید بهتره

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:50

rohammmmm

عضویت: 1397/10/25

تعداد پست: 2346

اگه کسی از نردیکانتون کارمنده میتونه برات رزرو کنه .چون اکثر ادارات جا دارن تو تهران

تنها دوستم تویی خداجونمممم .هیچوقت تنهام نزار

1397/11/27

|

15:51

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

http://khabkade.ir/All

این لیستو یه نگاه بندازید

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:51

rohammmmm

عضویت: 1397/10/25

تعداد پست: 2346

تهران پر از خوابگاهه برید خانه معلم بگیرید بهتره

خانه معلم.سوئیته.میدان حر .که اونم گرونه .تازه با کارت معلمی شبی ۸۰

تنها دوستم تویی خداجونمممم .هیچوقت تنهام نزار

1397/11/27

|

15:52

1 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/17

تعداد پست: 1217

اگه کسی از نردیکانتون کارمنده میتونه برات رزرو کنه .چون اکثر ادارات جا دارن تو تهران

خودم کارمندم خیر سرم اونم بانک که زیاد جاداره ولی نمیدن میگن اسفند برا تعمیراته و با نامم مخالفت کردن

1397/11/27

|

15:52

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/17

تعداد پست: 1217

تهران پر از خوابگاهه برید خانه معلم بگیرید بهتره

خانه معلم چجوره....

1397/11/27

|

15:53

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

خانه معلم.سوئیته.میدان حر .که اونم گرونه .تازه با کارت معلمی شبی ۸۰

خیلی خوبه که یه خونه معلم دمه ایستگاه شریف شبی ۱۴۰😑

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:53

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/17

تعداد پست: 1217

من میشناسم ولی فکر کنم شبی ۱۵۰ سمت رسالت

چقدر زیاد😢😢😢

1397/11/27

|

15:53

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

خانه معلم چجوره....

مثله هتل اپارتمانه عزیزم

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:53

rohammmmm

عضویت: 1397/10/25

تعداد پست: 2346

خیلی خوبه که یه خونه معلم دمه ایستگاه شریف شبی ۱۴۰😑

حتما آزاد گرفته .

تنها دوستم تویی خداجونمممم .هیچوقت تنهام نزار

1397/11/27

|

15:55

مدیر استارتر

عضویت: 1397/04/17

تعداد پست: 1217

https://khabkade.ir/All این لیستو یه نگاه بندازید

ممنون😍

1397/11/27

|

15:55

1 نفر لایک کرده اند ...

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

حتما آزاد گرفته .

یس

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:55

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

ممنون😍

فدات

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/11/27

|

15:56