دیالوگ من و بابام.
موقعی که یادم میاد مشکل بزرگی دارم
من:کی تموم میشه?
بابام:صبرت زیاد باشه.
موقع خریدن وسیله گرون
من:کی میریم برام بخری?
بابام:خوب تحقیق کردی?
موقع هوس کردن من
من:ممنون برام بستنی خریدی
بابام:خواهش میکنم نوش جونت.
من:ممنون برام بستنی خریدی
بابام:خواهش میکنم نوش جونت.
موقع رانندگی
من:منم گواهی نامه دارم
بابام:عه راست میگی?
موقع استراحت شب _روز
بابام:دختر بابا ماساااژ
من:واییییی بابا تازه ماساژت دادم
بابا:اون موقعی پنج دقیقه بیشتر نشد.
من:😣
زیاده و هرروز تکرار میشه