تازه ی اتفاق باحال ک تازگبا افتاد 😂
مامانم اینا براشوت خونه ساختن اونا طبقه بالای خونه ی مامانم اینا هستن مامانم رو بالکنش شیر اب داره خونه اونا نداره تا مامانم رفت شروع کرد به ایوون شستن اونم رفت دبه دبه اب میاورد ایوونشو اب میریخت😂 ابای کثیفشم از اسوون بالا نیریخت پایین هی مامانم وامیستاد فک میکرد تموم کرده تا طی میکشید میرفت ی دبه دیگه اب میریخت اخر مامانم پاشد اومد تو خونه نگو یادش رفت شیر ابو ببنده بعد چهل دقیقه رفت بیرون دید شیر ابو نبسته و اونم باز همینجوری دبه دبه اب میاره میریزه یعنی به خودشو کمرشو بچه تو شکمش رحم نمیکنه😂😂😂😂😂😂