یه زن داداش دارم از یه خانواده مذهبی و رو به پایین،اول اینطوری نبود اما جدیدا فیسی شده،انگار از دماغ فیل افتاده،داداشم کارش خوبه و درامدش،اونم خیلییییییی ولخرج،دو تا خواهر شوهر داره که یکیش منم راهمون بهش دوره،سالی یه بار میبینمش اما واسه اون یه روز برنامه میریزه که چطور دور همی ما رو زهر کنه،بخدا بهش احترام میذاریم با اینکه ازم کوچکتره ،اما ارتباط برقرار نمیکنه،هشت ساله عروسمونه،زبونش نیش داره خیلی،اصلا خیلی گوشت تلخه،مادرم خیلی مهربونه،داداشم هم،زندگی واسش درس کرده که توی خواب هم نمیدید اما بهش میگیم مامانت اینا چطورن ؟ جبهه میگیره میگه حتما منظوری داشتی،بخدددددداااا خیلی دلم میخواد خواهرمون شه اما نمیشه،چکار کنیم
خوش به حالش منم دوتاخواهرشوهر دارم ماهي يه بار ميبينمشون ،دورم ازشون ،همشتواين فكرن چه كنايه أي بزن ...
ماهی یکبار که خیلیه،سالی یکبار میبینمش،برای بچه هاکادو میخرم و...اما اصلا به چشمشون نمیاد،توی صحبت هاش گذشت نداره،منم سه تا خواهر شوهر دارم هر چی بگن احترامشونو نگه میدارم بحث بی مورد ندارم،به قول معروف دل و سینمو بزرگ میکنم اما عروس ما سریع جواب میده خشن و با قهر و غضب جواب میده،کارش به جنجال میکشه