اونایی ک در جریان  بحث با خانواده  شوهرم بودن میدونین ک چند وقته قهرم و باباعه گف برو دادخاست طلاق بده حتا حاصر شدن  تهمت بزنن بهم ک طلاهارو ازم بگیرن
حالا همسرم پیام داده من جات بودم میومدم خونتون از دلت درمیاوردم حتا با مامانم میومدم میگفتم ببخشید!
منظورش  اینه ک من برم با مامانم بگم بله  درسته من اشتباه کردم شما خوبین ببخشید!
حالا مامانم میگ برو بگو ببخشید بخاطر زندگیت!!
ولی من میگم ن!چون اونام تقصیر دارن. اصلا اونا اشتباهات و دخالت های خودشونو نمیبینن. با رفتنم اعتراف میکنم  ک همه چی گردن منه شماها خوبه اید!!
چکار کنم حالا بنظرتون؟؟؟