2777
2789

من تاپیک زیاد زدم، اونا که نخوندن بخونن، چون طولانیه دیگه نمینویسم، شوهرم با زدن تهدیدم میکنه دیگه...راحت....۲ساله تحملش میکنم، مثله حیوون میزنه، چون من خودم اومدم این خراب شده نمیتونم طلاق بگیرم، دیگه امشب .ف دهنتو ببند میزنمت...دیدم که چقدر بدبختم، پیش خودش به خواهرم زنگ زدم گفتم که همه کار میکنم براش، اینم شکایت میکنه همش و...با خواهر حرف زدنی هم یکی زد، الان میترسم صب که پاشد چ بلائی سرم میاره، راحتم حرف طلاق و میزنه این دفعه من گفتم اگه ازم ناراضی طلاق بگیر...تو غربت هیچکس و ندارم، فردا نمیدونم چی میشه، با خواهرم حرف زدنی گف راز زندگی  و با اون گفتی خدا ازت نمیگدره،  توقع دارا بزنه بکشتم چیزی نگم کسی، چیکار کنم، البته دیگه طلاق اونم میخواد گمونم، منم دیگه...

میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانواده نداری؟؟؟؟چه جوری خانوادت راضی میشن کتک بخوری؟؟؟

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

خوب به خواهرت بگی مشکلی حل میشه بتظرت بعد دوسال دیگه نباید دنبال یه راه حل باشی انقد راحت میگی میزنتم اصلا انگار خودتم باورت شده باید بزنه و توام که نمیتونی طلاق بگیری باید تحمل کنی 

 جز راست نباید گفت ،هر راست نشاید گفت...شکوفه۱ بودم قبلا ولی دوس ندارم شکوفه۳ بشم
نکشتت دختر.طلاق مگه ننگه

شرایط من ف ی داره، من خودم از خونه فرار کردم اومدم این خراب شده بخاطرش، بیچاره مادرم فک میکنه خ شبختم، چطور برگردم

میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...

عزیزم منم مثل توبودم با کتک امدم خونه بابام بعد همه چیو تعریفکردم وکیل گرفتم الان پشیمونم با اینکه خونه پدرم خیلی خوبه ولی دلم واسه خونه خودم تنگ شده بابام راضی نمیشه برگردم میگه باید طلاق بگیری

به خودت ایمان داشته باش تو قویترین شخص زندگی خودت هستی
برو شکایت کن برو کلانتری برو پزشک قانونی بذار بفهمه قانون پشتته

تو این خراب شده کجا بدم به کی بگم

میشود روزی دوباره از ته دل بخندم!؟ چشمانم هر روز نبارد...ای روزگار فقط زندگی آرام و کنار مادر میخاهم، مرده متحرک نمبخاهم...شاهزاده رویاهام زندگیم را سیاه کرد...

جدا از ماجرا چرا اینقدر بد توضیح میدی😐

و اینکه خب تو که میخوای طلاق بگیری باید قوی باشی و از هیچی هم نترسی یکی توی فامیلای ما همین مشکلو داشت تازه ۲ تا بچه ی خیلی کوچیک هم داشت که پسرش کلاس ۳ بود و دخترش ۲سالش بود و توی یه شهر دور بود

ولی طلاق گرفت همه کاراش هم خودش انجام داد درحالی که همه ی خانواده ی شوهرش تو دادگاه بودن ولی طرف اون هیچکس نبود

لطفا هرموقع خواستید لایک کنید بجاش یه صلوات برام بفرستید ممنون💛
یچیز خواهرانه بهت میگم اگ بجه نداری اززندگیتم راضی نیسی صددرصدطلاق بگیر بچه بیاددیگ نمیتونی 

طلاق به این راحتیها نیست مثلا شوهر من میگه طلاق نمیدم

به خودت ایمان داشته باش تو قویترین شخص زندگی خودت هستی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792