2777
2789
عنوان

ترس از مرگ کسی داشته

1423 بازدید | 52 پست

بچه ها خیلی میترسم از توی زایمانم اینجور شدم اینقدر به موضوعات مختلف فکر کردم که سرم اومد از پره اکلامپسی که هبچ اعلاعمی نداشتم و گرفتم دقیقافکر کردم که اینجور میشم و شدم از همون موقع هم از مرگ میترسم تا یه چیزیم میشه میترسم امروز قلبم درد گرفت خیلی قفسه ی سینم قرص فشار میخورم و یکم سرگیجه داشتم تواینترنت خوندم زنا قبل از سکته این علائم رو دارن رفتم نواز قلب دادم خوب بود فقط تپش قلب داشتم و فشارم یکم بالا بود حالا از استرس این که بخوابم بیدار نشم ولم نمیکنه  قیقه ای نیست که به مرگ فکر نکنم خیلی داره رو زنذگیم اثر میزاره وحشتناک جوری که شوهرم میگه چرااا اخه چرا اینقدر میترسی دیگه برا همه هست خوب 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مگه ما مي دونيم بعد مرگ قراره چه اتفاقي بيفته كه ازش مي ترسيم؟ واقعن چرا مي ترسيم؟ كي رفته و برگشته؟ هيچ كس. يه مشت خزعبلات...

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي
من که دیوونه شدم 

خدایا.....چیکارکنم.....خواهرم توعقدداره جدامیشه...همش مامان وباباموعذاب میده.....

❤دوست خوبم اگه دوست داشتی واسه  سلامتی پسرم امیرحسین صلوات بفرست.... خدایاازبلاهامحفوظمون بدار..... الهی آمین❤
این لوبیا چجور درمان میشه

والا مرگ رو نميدونم ولى ميگن بايد با ترسش رو به رو بشه مثلا اگه از تاريكى ميترسى بايد بندازنت تو اتاق تاريك يا از مار ميترسى مار بذارن جلوى پات 

 وقتی از اینکه آنچه را می خواستی بدست نیاوردی افسرده ایفقط محکم بنشین و شاد باشخداوند در فکر دادن چیزبهتری به تو می باشد . دخترم سوفيا . .💖

همه از مرگ میترسن 

ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ نمی شود ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ ﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
فوبيا دارى بهش 

وحشتنااااک یعنی وحشتناااااک ترس اینکه سکته کنم بمیرم نمیدونم بیدار نشم تو خواب همش دنبالمه همش میترسم قلبم یه چیزیش بشه سر همین حساسیتام تا حالا 6 بار اکو دادم اما تا یکم قلبم درد میگیره تمام همه ی این فکرا میاد سراغم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز