رمان شب سراب

mina72

عضویت: 1396/02/01

تعداد پست: 4978

اره .

بامداد خمار از زبون رحیمه

1397/11/11

|

00:12

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سوفیا43

عضویت: 1393/08/27

تعداد پست: 3149

اره

«من ناموس کسی نیستم» به یاد همه زنان و کودکانی که به نام ناموس و غیرت کشته شدند

1397/11/11

|

00:12

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

laluna

عضویت: 1396/07/17

تعداد پست: 14286

خواندم بینهایت بدم اومد یه جور کپی رمان بامدادخماره با تعویض راوی 

از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را  (فروغ فرخزاد )

1397/11/11

|

00:12

3 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

فرانک20

عضویت: 1395/04/19

تعداد پست: 29130

آره

لطفا برای شادی روح مامان و بابام صلوات بفرستید

1397/11/11

|

00:12

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ملانی_ویکنز

عضویت: 1395/12/27

تعداد پست: 8248

بله من خوندم

خيلي هم دوست داشتم

محتاج دعام🙏

1397/11/11

|

00:12

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

نیلی65

عضویت: 1396/09/03

تعداد پست: 18557

چرت

1397/11/11

|

00:13

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

e68

عضویت: 1396/07/22

تعداد پست: 20295

من خوندم

یادش ب خیر جز اولین رمان هایی بود ک خوندم 

خیلی سخت گذشت تا فهمیدم هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست 

1397/11/11

|

00:13

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ساناز133

عضویت: 1394/05/30

تعداد پست: 19901

بامداد خمار رو خوندم واقعا عالیه ولی شب سراب نه

ارزش خوندن داره؟

1397/11/11

|

00:13

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

جوجوی_مامان

مدیر استارتر

عضویت: 1395/02/16

تعداد پست: 232

اره . بامداد خمار از زبون رحیمه

ی سوال داشتم

دارم این رمانا می خونم وای حس می کنم ی قسمتاییش کامل نیست

اونجا که عشقشون رسوا شد،چی شد که معازه نجاری بسته شد و رحیم دیگه نمی تونست دم مغازه واییسته؟

1397/11/11

|

00:14

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مانیا35

عضویت: 1397/03/14

تعداد پست: 8850

منم خوندم. با اقتباس از رمان بامداد خماره. ولی خیلی ضعیف تر از اونه.اما بخونش. برای یکبار خوبه

خوبی کردن به بعضیا مثل آب دادن به گل مصنوعیه. خیلی خودتو خسته نکن رگ و ریشه ندارن

1397/11/11

|

00:14

3 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دلقک

عضویت: 1397/02/15

تعداد پست: 12044

خواندم بینهایت بدم اومد یه جور کپی رمان بامدادخماره با تعویض راوی 

خب نویسنده توضیح داده بود که از نظر خودش، یه چیزایی از زبون اون مرد باید گفته میشده که گفته نشده. در واقع بامداد خمار رو از زاویه دید اون مرد نوشته

اگه دوتا جمله گهربار (به من چه و به تو چه) سرلوحه زندکی باشه خیلی راحت تر زندگی میکنیم!

1397/11/11

|

00:14

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

صراح

عضویت: 1397/05/13

تعداد پست: 1571

بامداد خمااززبون دخترست شب سراب از زبون پسرست نویسنده خواسته یه جورایی نویسنده بامدادخماربکوبه وزیرسوال ببرتش که موفق نشده 

روزگارغریبی ست دوستان هم غریبه شدن صراحی

1397/11/11

|

00:15

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مانیا35

عضویت: 1397/03/14

تعداد پست: 8850

ی سوال داشتم دارم این رمانا می خونم وای حس می کنم ی قسمتاییش کامل نیست اونجا که عشقشون رسوا شد،چی ...

پدر محبوبه می فرسته دم خونه اوستای رحیم مغازه رو به چند برابر قیمت میخره و درشو تخته میکنه که دیگه دخترش نره اونجا

خوبی کردن به بعضیا مثل آب دادن به گل مصنوعیه. خیلی خودتو خسته نکن رگ و ریشه ندارن

1397/11/11

|

00:15

3 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

جوجوی_مامان

مدیر استارتر

عضویت: 1395/02/16

تعداد پست: 232

میشه شمایی که رمانا خوندین حواب سوالما بدین😍

1397/11/11

|

00:16

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب