دیروز یک کاری کردم خیلی دلم برا پسرم سوخت
پسر خوشکلم 8 ماهشه
خیلی هم آروم و مظلومه.
هوا ابری بود. پسرم گذاشتم تو اتاق رو تختش
پرده ها رو جمع کردم که اتاق روشن بشه و رفتم دنبال کارام
کشتی طفای رو😂
خب بعدش
دلشوره گرفتم زودی بگو لطفا
نگو تو این مدت ابرای نامرد رفته بودن و خورشید خانم تشریف اورده بود
خوب
خب.......
خب
نور افتاب مستقیم تو چشمای درشت و مشکیش بود
هی سرشو تکون میداد که چشاش راحت بشن
چشاش قرمز قرمز . داشت اشک میریخت
بمیرم براش. هنوز از دیروز دلم غصه داره
عزیزم .ولی بچه ها از پس خودشون بر میان خیالت راحت .مطمئن باش اذیت نشده حتمآ چشمها ش و بسته قربون چشماش
عكس نيني لطفا
واااای طفلی
گریه نمیکرد ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
