2777
2789
عنوان

داستان زندگی کالی

1538 بازدید | 15 پست

سلام دوستان،دیشب که داستان زندگی شاینا گفته شد خیلیا گفتن از شنیدن و خوندن داستان های قدیمی لذت میبرن منم دوست داشتم داستان زندگی مادربزرگ همسرمو بگم،خیلی سرگذشت عجیبی داشت،چون دارم با گوشی تایپ میکنم از قبل تایپ نکردم پس لطفا حوصله به خرج بدین  من و شوهرم دوتامون کوردیم و با هم نسبت فامیلی داریم من نوه عموش میشم از اون طرف باباو مامانمم پسرعمودخترعموهستن یعنی پدرشوهرم عموی بابا و مامانم میشه و شوهرم پسرعموی بابا و مامانم میشه.پدربزرگ شوهرم و بابا و مامانم ،خیلی آدم گردن کلفتی بوده بهش داراخان میگفتن در منطقه ماهیدشت و طلاندشت استان کرمانشاه زندگی میکرده خیلی املاک و زمین کشاورزی و چاه آب و دارایی و گوسفند و چهارپا داشته مامان بزرگم میگفت 1300تا گوسفند داشته و یکی می ره دوتا از گوسفنداشو میدزده چون تعدادشون زیاد بوده نفهمیدن و دزده موقع مرگ میگه به پسرای داراخان بگین حلالم کنن چند سال پیش دوتا گوسفندازشون دزدیدم ،داراخان چشم آبی و قدبلند و خوش تیپ هم بوده  دو تا زن داشته زن اولش هاجر که نازا بوده واسه همین زن دوم میگیره اسمش سکینه بوده میگن خیلی خوشگل و سفید بوده و چشم های خیلی قشنگی داشته،از سکینه صاحب سه تا پسر میشه یدالله که بابای مامانم میشه،عیدان که بابای بابام بوده و فریدون که وقتی 4 سالش بوده از آب چشمه که زالو داشته میخوره و متاسفانه فوت میکنه.  ،داراخان به خاطر گوسفند و دامی که داشته چند ماه از سال رو کوچ میکرده و به سمت ایلام میرفته وزیرسیاه چادر زندگی میکرده یه روز که در مسیر راهشان از یه روستا عبورمیکنن چشم دارا خان به یه دختر 13 ساله میفته و یک دل نه صد دل عاشقش میشه و دخترو از پدرش خواستگاری میکنه پدردختر اول قبول نمیکنه ولی دارا خان اون موقع 13 تا قاطر و 20 تا گوسفندبهش میده و دهنشو میبنده اونم دخترشو به داراخان میده،این اتفاق مال سال 1317بوده اون موقع دارا خان تقریبا 50 سالش بوده و پسراش بزرگ بودن هاجرچون نازابوده اعتراضی نمیکنه و سکینه هم بعداز مرگ فریدون افسرده میشه و اونم اعتراضی نمیکنه شایدم چون میدونستن اعتراضشون بی فایدس سکوت میکنن.بالاخره دارا خان با کالی ازدواج میکنه و دوسال بعدش کالی یه پسر به اسم عیسی به دنیامیاره که پدرشوهرمن میشه تو این دوسال عقرب هاجرو نیش میزنه و تا به شهر برسوننش فوت میکنه و سکنیه همچنان درگیر افسردگی و غم از دست دادن فریدونه،مامان بزرگم میگفت سکینه بعد از مرگ فریدون رابطه زناشویی رو برخودش حروم کرد و باداراخان همبستر نمیشد و همیشه یه کلاه از گل درست میکرد و به نشونه ی عزاداری سرش میذاشت،عیسی دوساله میشه که یه روز داراخان که اززمین کشاورزی به خونه میاد و خیلی تشنه و خسته س ،آب زیادی میخوره بعدش دل درد شدیدمیشه اطرافیان فکرمیکنن سردیش شده مایعات گرم بهش میدن و قابلمه اب گرم رو شکمش میذارن حالش بدتر میشه سوار اسبش میکنن ببرن بهداری

عیدان و یدالله بعد از چندسال ازدواج میکنن و عیسی به نوبت با اونا زندگی میکنه تا اینکه عیسی تقریبا 15ساله میشه و به خاطر سردی و بی مهری که از برادراش و بقیه می بینه برای مردم چوپانی میکنه و از اون خونه میره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وقتی برمی گرده نزدیک چهل سالشه عربی کامل بلد شده و خیلی جوان رشیدی شده بقیه تصمیم میگیرن زنش بدن و مادرشوهر مو که یه دختر 17 ساله بوده و هیچ علاقه ای بهش نداده براش میگیرن چون پدر مادرشوهرم به خواستگارا گفته دخترم پیشکش اون بنده خدا هم جرات اعتراض نداره و به عقد عیسی درمیاد

پسرا و عروسای داراخان و مخصوصا سکینه ثروت داراخان رو به باد میدن ،عیسی با گلی ازدواج میکنه ولی متاسفانه به دلیل اختلاف سنی و نبود علاقه و عصبی بودن عیسی همیشه باهم دعوا داشتن و حتی تو دوران حاملگی عیسی گلی رو میزد که باعث سقط شدن جنین 5ماهه گلی شد

شوهرم همیشه از اون دوران پرتنش یاد میکنه و میگه پاهای بابام و میگرفتم که مامانم و نزنه ولی ما رو هول میداد یه گوشه و با چوب و هرچی دستش میرسید مادرم و میزد الانم هنوز که هنوز ه پدر شوهرم با مادرشوهرم بدرفتاری میکنه و یه جورایی دلم واسه دوتاشون میسوزه

از اون طرف کالی بعد از مرگ شوهر سومش فاطمه رو عروس میکنه و دامادخوبی نصیبش میشه و با دختر و دامادش زندگی میکنه و همه چی که داشته به اسم دامادش میزنه و تو روستای پدر شوهرم زندگی میکرد من وقتی عروسشون شدم با شوهرم رفتم خونه عمه ی ناتنیش که کالی رو هم ببینم یه پیرزن 87ساله بود که هنوز میشد خوشگلی جوانی رو در وجودش دید پوست سفید و بی نقص،چشمای درشت و یه گربند از میخک گردنش انداخته بود

میگفت خدا از بابای حریص و طماعم و داراخان نگذره که بیچارم کردن و به خاطر ازدواج اجباریش هم دل خوشی از پدرشوهرمن نداشت از این طرف پدرشوهرم میگفت مادرم ولم کرد و منو اواره کرد و هیچ کاری برام نکرد دل خوشی از مادرش نداشت حرفای اطرافیان هم اتیش بیار معرکه بود،کالی 3 سال پیش فوت کرد پدرشوهرم تو تشییع جنازه و مراسمش نرفت ولی بعد از چند روز که طاقت نیاورد و داشت دیوانه میشد رفت سرمزارش و نعره میزد و فقط میگفت مادر شیرتو حلالم کن   و میگه مادرموبخشیدم خدا هم منو ببخشه

امنیت وب سایت :

بالابردن امنیت وورد پرس همواره یکی از مهمترین دغدغه های کاربران ان می باشد امنیت سایت بسیار مهم است وثبات سایت وادامه کار آن بستگی به امنیت وب سایت دارد بنابرین لازم است که تا حدودی آموزش امنیت سایت برای بالا بردن امنیت وب سایت خود را ببینید

سیستم عامل لینوکس به سبب قابلیت های که دارد به عنوان یکی از محبوب ترین سیستم عاملها شناخته می شود و یکی از نسخه های کاربردی آن در زمینه هک و امنیت سیستم عامل امنیت کالی لینوکس می باشد

امنیت

امنیت کالی

کالی لینوکس

امنیت سایت

امنیت وب سایت

بالابردن امنیت وورد پرس

https://3sotweb.com/فراهم-کردن-امنیت-سایت/

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز