دوسال بچه دار شدم شوهرم خیلی بهم بی توجهی میکرد تو دوران بارداری تا وقتی 8 ماهه حامله بودم فهمیدم بهم خیانت کرده دختره زنگ زد و هزارتا چیز بهم گفت بچه تو شکمم داشت میمرد عکسشو و تمام پیام هاشو تو گوشی شوهرم دیدم به خاطر بچم گذشت کردم و موندم البته موقعیتی هم نداشتم که برم الان شوهرم خیلی بدتر شده اصلا بهم توجه نمی کنه حتی رفته یه شهر دیگه کار میکنه و ماه به ماه هم خونه نمیاد من دوماه اومدم خونه ی جدید فقط یک بار اومد خونه دارم دق میکنم سه ماهه با من رابطه نداشته هیچ توجهی خیلی سرد با من بر خورد میکنه انکار من وجود ندارم از نظر مالی میرسه اما خب عاطفی صفر البته با من با بچش خوبه
ما جون زنیم نباید تمکین بخوابم از مردا نباید دم بزنیم اما مردا اگه ما به کم کوتاهی کنیم فوری خیانت کنم اشکال نداره چه دنیای بی رحمی من خیلی گرمم دلم رابطه میخواد بغل کردش اما هیچ توجهی بهم نمی کنه
خدا لعنت کنه مردی که خیانت میکنه عزیزم بیخیالش باش اصلا فکر کن نیس با بچه ات برا خودت زندگی کن من که کم کم دارم این کارو میکنم
خیلی تنهام خیلی دلم گرفته هیج راز دل منو نمبدونه و هیچ نمیدونه من چی کشیدم و دارم می کشم افسرده شدم ازین همه سردی
عزیزم چقدر سخت😔😔😔
با یه مشاور حرف بزن یه زندگی جدید رو شروع کنی بهتر نیس؟؟
ازش متنفرم فقط دارم به خاطر دخترم زندگی میکنم اما همه ی خواسته هام. باید بزارم زیر پا م مگه من کند سالمه
چرا هیچ کسی نمیاد اخ دلم داره میترکه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
