من تاپیک قصه ازدواج یع خانوم دکتر و اقای مهندس رو زدم...حالا یه سوال دارم اقایونی که متاهلن حاصرا همچین کاری رو برای همسرشون بکنن؟؟؟یا مجردا حاضرا با زنی با این شرایط ازدواج کنن؟؟
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
داستان یه اقای مهندس با دانشجوی پزشکی.که وقتی دختره تخصص رو گرفت و کامل جا افتاد دلش میخواد جدا بشه ...
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
پسر و دختر هردو رتبه های دو رقمی بودن...دختر دانشجوی پزشکی و پسر مهندسیش تموم شده بود و تو یه اداره دولتی کار میکرد...باهم اشنا میشن و ازدواج میکننن و هردو همدیگه رو خیلی دوست داشتن...دختره عمومیش که تموم میشه امتحان میده واسه تخصص ...شوهرش که علاقش رو می بینه تمام شهرستان های اطراف رو میزنه...و دختر کاشان قبول میشع و میره و ۴ سال از هم دور بودن...دوباره ۴ سال میره طرح تخصص توی شهرستان های اطراف و دقیقا..توکل این سال ها پسره ازش حمایت کرده و پنجشنبه جمعه با اتوبوس میومده پیشش...کلا کل درامد پسره میرفته برای خرج دوتاخونه و رفت و امد و اینا...درس دختره که تموم میشه دیگه پسره رو نمیخواد و میخواد طلاق بگیرن
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
سوالم اینه ...اگر جای پسر داستان بودین..از همسرتون حمایت میکردین یا نه ..میزاشتین بره دنبال ارزوش؟؟؟
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
این شکلی دیده بودم قبلا...غرب کشور که بودیم دوس پسرم تو پتروشیمی بود ی کارگر داشتن تازه از زندان به خاطر مهریه اومده بود..دخترعموش خانمش بوده اون تلاش میکرد این عرشد بگیره اخرش دختره خونوادش گفتن دختر ارشد پسر دیپلم باس جدا شن....اخرشم به خاطر مهریه افتاد زندان
استارتر چرا انقدر درگیر این ماجرا شدی؟ بالاخره انتخاب خودشونه،رندگی خودشونه.الان نمیشه همینجوری کسی ...
چون الگوی من تو زندگی این دو نفر بودن...خیلی روزای خوبی کنار هم داشتیم...واقعا دوستیم باهم...
من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟