به زوج کامل و خوشبخت...و بعد طلاق!

هزار لایک

نتیجه میگیریم زنه بی جنبه بوده و الانم روانی شده و دچار خودشیفتگیه و اون مدت دوری از شوهرش اون عشق بینشون رو سرد کرده.نظر منه البته

به نظر منم‌یه پزشک فقط با یک پزشک میتونه خوشبخت بشه

🤔ماکه توزندگیِ دیگران نیستیم ازکجابدونیم کدومشون مقصرن

نمیدونم چرا شماها طرفدار خانومه هستید 🤔

پسره همه زندگیش و جوونیش رو فدای آرزوهای این خانوم کرده بعد طرف مزد دستش رو اینطوری میده بجای اینکه ممنونش باشه 

بالاخره هر کسی از زاویه دید خودش به ماجرا نگاه میکنه و حق داره نظرش رو هر چند ناخوشایند بعضیییییها باشه بیان کنه

عزیزم داستان رو هنوز نخوندم تا آخر

اگه خودتم دقت کنی متوجه میشی 

تا اونجای قصه هنوز چیزی از نسبتت نگفتی

من کل تاپیک و نتونستم بخونم، ولی میخواستم بگم اگه کسی متاهل باشه اینو خوب میدونه که فقط خودش میدونه زیر سقف خونه اش چخبره، هیچ کس دیگه ای هیچ وقت نمی تونه کاملا متوجه بشه بین زن و شوهر چخبره، پس الان هم نباید قضاوت کنیم 

یاد خانم دایی سابقم افتادم. هر دو پزشک هر دو بسیار باهوش و البته هم سن. خانم همسرش رو مجبور کرد کار کنه به جای ادامه تحصیل و خرج زندگی رو دربیاره تا ایشون ادامه بده و بجای قدردانی بعدا مدعی و سرکوبگر شده بود. اونا بعد بیست سال نهایتا جدا شدن

ظاهرا این تیپ آدما همه شون  یه ماجرا دارن. چقدر اینایی که میگی برام آشناست. خواستگاران سرکار خانم و غیره و غیره

واقعا جالب بود

میخوای آخر داستان ما رو بدونی؟ خانم و خانواده بی فکرش از شدت حسرت و تاسف مدام واسطه اینطرف و اونطرف میفرستن تا مثلا دوباره بخاطر بچه شون اینا رو بهم برسونن ولی دیگه داییم که زمانی دیوانه خانمش بود حتی یک گرم به همسر سابقش علاقه نداره و حاضر نیست حتی ببیندش چون دیگه کلا از چشم شوهرش افتاد

آخرش چی شد چکار کردن؟