یادش بخیر . تو این سه سال ، تقریبا ۶ ماه درگیره بارداری بودم ۶ ماه بعدی مشغول
ریکاوری و تقویت واسه بارداری بعدی بودیم
شکره خدا همون ماه اول هم باردار میشدم ولی خواست خدا بود فرشته های سالم
سالمم یکی یکی به عشق بهشت خدا پر بکشن و دست منو خالی بذارن
به قول یکی از دوستان تو همین تاپیک مادر بودن فقط بارداری نیست فکر میکنم مادر خوبی باشین ایشالله به زودی فرشته کوچولو رو درآغوش بگیرید خودتون برای بی خوابی ها آماده کنید اون کنجد کوچولو چه مامان خوبی داره
همسره منم میگه خیلی اذیت شدی دیگه نمیذارم باردار شی
ولی چون خیلی دوست دارم زودتر بچه دار بشم تصمیم گرفتیم اولی رو
به این شکل ، اونم اگر خدا بخواد ، بچه دار بشیم شاید خدا نظر رحمت کنه
منم دو سه سال دیگه با اطمینان بیشتر بتونم دوباره باردار بشم
واسه ثانیه ثانیه بارداری هام دلم یه ذره ست
فدات شم عزیزدلم . اون قطعه زیبا هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه
« نمیترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه همیشه لحظه آخر خدا نزدیکتر میشه »
مخصوصا تو لحظه هایی که درد زایمان کشیدم بیشتر از هر زمانی وجود خدای مهربون
رو کنارم احساس کردم ، فرشته هاش رو یکی یکی گرفت ولی ممنونشم که ذره ذره بزرگ شدم
امتحاناش سخت و سخت تر شد ولی همین که لایق دونست و تنهام نذاشت ممنون دارشم
عزیزم در مورد مساله من فقط مشکلم رحم هست که بیشتر از ۶ ماه نمیتونه بچه م
رو نگه داره ، وقتی دهانه باز میشه استراحت مطلق و سرکلاژ و آمپول هم جلودارش نیست
خدا رو شکر بقیه موارد مشکلی ندارم ( کیفیت اسپرم و تخمک )
به دنبال یک فرد هستیم که شرایط پزشکی و بقیه موارد ش ok باشه تا با رضایت
خودش بعد از لقاح جنین در آزمایشگاه با آی وی اف داخل رحمش گذاشته بشه
و به امید خدا این ۹ ماه فرشته ما امانت داخل رحمش باشه.
الهی فدات شم عزیزدلم، تا عمر دارم مهربونیت رو فراموش نمیکنم
همسرت حق داره عزیزم ، به هیچ وجه موضوع کوچیک و ساده ای نیست
دوست خوبم همینکه احساس میکنم دوستای گلی مثل شما رو دارم
که خواهرانه غمخوارم هستین ، خدای مهربون رو هزاران بارشاکرم
بهترینها رو واست آرزو میکنم
« سپاس از هستی برای تو که هستی »
امیدوارم خداوند نظر کنه و به همه ما لذت مادر بودن رو بده. خدا مشکلت رو حل کنه فقط یه نظر کنه بهمون تا اخر عمر کنیزشم
عزیزم مبلغ پیشنهادیتون چقدره؟
عزیزدلم ، قربونت برم ، رفتم پیامی که خوندی رو دوباره خواندم
اون زمان شش روز بود که نازنین زهرام پر کشیده بود
و من غمگین آرین روزای زندگیم رو به دوش می‌کشیدم
آخ که چقدر سخت گذشت اون روزا
ممنون که منو بردی به اون روزا و امروز بیشتر از هر زمان شاکرش باشم
