تو عقدم من خونه مادر شوهرم نمیخابیدم یعنی خوشم نمیومد ولی اونا خیلی میگفتن که بخاب یه روز که خانوادم رفتن مسافرت من تنها بودم به اصرار شوهرم موندم شب خونشون بعد ما دوتا تو اتاق خوابیده بودیم بردارشوهرم و مامان و باباش تو سالن حالا مگه من خوابم میبرد 😅تشنم شد پاشدم رفتم اب بخورم خیر سرم پام گیر کرد به برادر شوهرم پرت شدم رو پدرشوهرم 😂😂 جا پرید بیچاره برادر شوهرمم قهقهه میزد 😒 اب شدم رفتم تو زمین شوهرمم امد بیرون اونم هی میخندید دیگه توبه کار شدم بمونم انجا😅😂
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دوران مجردی یه بار با سه تا از دوستام رفتیم خرید سه چهار تا پسر خوشتیپ یهو برگشتن گفتن اونی ک کفش قرمز پاشه از همتون خوشگل تره مام همچنان عین وزغ نگا کردیم ب کفشمون بعد فهمیدیم هیچکدوممون کفش قرمز پامون نیس 😐😐😐 پسرا ریده بودن از خنده
من مدرسه که میرفتم همیشه سرکلاس به این فکر میکردم پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه 😐😆