2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام عزیزم مبارکه .برودکترزنان یاعمومی برات ازمایش خون بنویسه اگه مطمئن نیستی.دکترزنان نوبت بگیربروپرونده تشکیل بده برات.به تغذیت برس.قرص اسیدفولیک یک میلی گرمی بگیربخور.سوالی داشتی بپرس.البته به مادرتم اطلاع بده.

اخه یبار یجایی خوندم گفته بود قبل بارداری باید قرص آهن مصرف کرد منم هیچی مصرف نکردم که میترسم مشکلی ...

نه عزیزم واجب نیس منم نخوردم الا بری دکتر بهت میده دکتر خودش مبارکت باشه انشالله .میشی یک مامان جووون خیلی خوبه

بیاین ب عقاید و سلیقه هم احترام بزاریم هی سعی نکنیم ب زور عقایدمونو بزرو تحمیل هم کنیم این احترام گذاشتنو یاد بگیریم تا مخل اسایش کسی نشیم بدونید  رک بودن و بیشعور بودن  خیلی نزدیکن پس به هوای رک حرف زدن با بیشعوری طرفمونو ناراحت نکنیم
عزیزم من ۳۰ سالمه دست بالای دست زیاده 

منم33 هنوز اقدامم نکردم😂😂😂

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...•  جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

واقعا تو بعضی تاپیکا زبان قاصره...  

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
نگران نباش عزیزم دختر عمه منم متولد 80چندروز پیش بچش بدنیا اومد اونم از مامانش دور بود

يا خدااااا 

اخه اين چه ظلميه بچه به اين كوچيكيو چرا شوهرش ميدن 

با گذر زمان همه چيز از ياد ميرود حتي خاطرات شيريني ك روزي مارا به وجد مياوردند

عزیزم یکی میخواد خودت و بزرگ کنه 

این دوره زمونه بااین سن کمت و دور ازخونواده چه جوری میخوای از عهده ش بیای 

درضمن جدا از عوارض جسمانی ک تا اخر عمر همراهته

💕مامایی شغلم نیست عشقمه😍☝
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792