سلام من ٣ سال قبل با يكي دوست شدم كه ٢ ماه طول كشيد توي اين ٢ ماه فهميدم كه بچگي كردم و تموم كردم ولي اون آقا دست بر نداشت و رفت با مامانم حرف زد هرروز با مامانم حرف ميزد و درد و دل ميكرد كه من خيلي دوسش دارم و از اين حرفا . مامانم خيلي آدم احساسي هست و خيلي منو تحت فشار قرار داد كه دوباره بهش شانس بدم اينم بگم مامانم بخاطر اينكه قصد اون آقا جدي بود اين خواسته رو ازم داشت من واقعا تحت فشار مامانم بودم و به اجبار بهش فرصت دادم ولي الان واقعا نميتونم بعضي وقتا ميگم عيبي نداره آدم خوبيه ولي بعضي وقتا اصلا نميتونم تحملش كنم از طرفي ام مامانم مريضه و اونو عين پسرش دوس داره من نميدونم چطوري تموم كنم
مگه مشکلش چیه؟
چرا بعضی وقتا نمیتونی تحملش کنی چیکار میکنه
چرانمیتونی تحملش کنی.خب بالاخره این اقاخوبه یابد
دوسش نداری و کاراش غیر قابل تحمل الان ولش کنی بهتر از فرداس
چکار میکنه ک خوشت نمیات؟
تو رابطه ت رو قطع کن مادرت و اون میتونن هر از گاهی از هم احوال بگیرن
ولی مطمئن باش مامانت بخاطر تو پسره رو دوست داره اگه تو بگی نمیخوایش مامانت بی خیال میشه
اگه واقعا دوسش داری ادامه بده وگرنه بری تو زندگی شدید به مشکل برمیخوری
واقعا اگه وقت گذاشتی براش و بازم حسی بهش نداری
و اون اقا همچنان مزاحم میشه
شماره پدر اون اقا رو ازش بگیر خودت زنگ بزن بگوو بیاا پسرت ببر جوابم منفی مزاحم من و خانواده نشه
نمی دونم اینجور ادما که انقدر دنبال یه دختر می افتند فارشون چی خوب اگه می خواست همون موقع جواب رد نمیداد
مثلا حس ميكنم خيلي بچگونه رفتار ميكنه يا بعضي رفتاراش به دلم نميشينه و به ظاهرش خيلي اهميت نميده بيشتر به كار و درس اهميت ميده
عزیزم ولی به عنوان یه خواهر بهت میگم تو این دوره زمونه همون کار درس مهمه قیافه و تیپ مال دیگرانه اینو همیشه به خاطرت بسپر وقتی وارد زندگی میشی میفهمی تیپ و قیافه خوشبختی نمیاره مهم اینه که انسان باشه
خوب این یه عمر زندگی تو هست باید دقیق فکر کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
