خب ببین نظر من اینه
تو الان سعی کن به شوهرت نزدیک شی بدون هیچ دعوایی ینی اون هرچی گفت نشنیده بگیری ولی با محبت بری رو مخش خودتو براش مظلوم کنی که مثلا عزیزم بخاطر من و تاریخ عروسیم یکم بندازین عقبتر نه خیلی
بعدم مهموناتونو خیلی کم کنید هم شما هم اگه اون پول نداره کم کنه
بخدا عروسی با ۲۰۰نفرم میشه
خصوصا اینکه تو دختری خانوادت بزارن برای پسرشون کل فامیلشونو دعوت کنن
ببین از همه نباید انتظار داشته باشی ترو درک کنن چون محاله،چه خانوادت چه شوهرت خودشونو میبینن!تو اگه مصمم هستی زندگیتو حفظ کنی باید فعلا کنار بیای تا این عروسی بگذره
بعدش اجازه نده کدورت پیش بیاد کم کم این درگیری هم فراموش میشه
ببین آدما شیر درنده رو رام میکنن چه برسه به یه مرد!از در محبت و سیاست میتونی شوهرتو رام کنی
اینم بدون مردا وقتی پول ندارن و وضعشون خوب نیس دیوونه میشن به معنای واقعی!اگه وضعش خوب نیس از خواسته هات کوتاه بیا مثلا تعداد مهمونا که گفتم،چون خودت اول شرایطشو دیدی و زنش شدی
بعدم بشین مخ مامان باباتو بزن الکی بگو اره مامان اون خیلی شمارو دوس داشته الانم تو تنگنا اینجوری میکنه
همینارو ازونطرف تحویل شوهرت بده که مامان بابام خیلی قبولت داشتن ولی الان جو متشنج شده و این بحثا پیش اومده
اگه خودت بخوای میتونی دو طرفو شیفت کنی باهم حالا من خیلی خلاصه گفتم ولی میتونی به راحتی مخ بزنی چون دو طرف آدمایین که رک و راستن