سلام بچه ها من 5 ماهه باردارم صب خواهر شوهرم زنگ زد ک ظهر بیا اینجا شامم خونمون باش بعد یکی از دوستاش تو خونع لباس میفروشه گفت میخام برم سمتش ..منم کفتم نرو تا منم بیام قبول کرد ..گفتم داداشت سرکاره مییخام غذا درست کنم گفت باشه فقط زود درست کردی بیا ک میخام برم.. من هول هولکی برنجم درست کردم ک حتی پیشم خراب شد اماده شدم قبل اینکه همسرم برسه خونه بش زنگ زدم گفت باشع خودم غذا میخورم ساعت 5م میام اونور بمون من پاشدم پیاده رفتم نفسم گرفت با این وضعم میرم اونجا تا مادر شوهرم تنهاس میگم بچه ها کو میگه رقتن بیرون زنگ زدم گفتم کجایین گفت با اون دوتا خواهر شوهرم رفتیم پیش فروشنده خیلی بم برخورد..گفتم تو منو کشوندی بعد خودت پاشدی رفتی من نفعمیدم چطور غذام اماده کردم شکم گرسنه پیاده پاشدم اومدم گفت خب بیا پیشمون اینجا ..کفتم مرسی خداخافظ از مادرشوهرم خداحافظی کردم اومدم خونه انقد ناراحتم ک نمیخام شامم برم خونشون دیگه ولی نمیدونم رفتارم درسته یا نه همسرمم اومد هیچی نگفتم بش فقط گفتم رفتم برکشتم.بتظرتون چ رفتاری کنم دلم نمیخاد دلخوری پیش بیاد کدورت بشه ولی میخام متوجه اشتباهشون بشن..بنظرتون ب همسرم بگم چون میدونم بیخبر بره اونحا جور دیگه قضیه بش میگن دوسم ندارم فک کنه خاله زنکم هرچ میشه سریع تخویلش میدم