رفتم داروخانه,, داروهام گرفتم اومدم بیرون اون سمت خیابون روبروی داروخونه یه عابر بانک بود یه مرد کچل دستش تو جیبیش نیم ساعتی میشد اطراف عابر بانک میچرخید منم قبل از رفتن داخل داروخانه دیدمش ولی با اینکه با عابر کار داشتم از ترس اینکه طرف دزدی چیزی نباشه نرفتم سمت عابر گفتم بعداز گرفتن داروهام میرم,,,, خلاصه اومدم بیرون و تو فکر اقا دزده بودم داشتم اون سمت رو نگاه میکردم از پله های داروخونه پامو بزارم پایین و بین زمین و اسمون بمونم بعدم یه فرود جانانه با صورت روی زمین,, همه داروهامم ولو شد. 😐😐تا من باشم و زود قضاوت کنم