2777
2789

خدااااااا رو شکر که باهاشون تو یک شهر نیستم 

در ظاهر باهام خوبن در باطن یه طوردریگه ن 


چشم ندارن شوهرمو ببینن

چشم ندارن پیشرفتمونو ببینن

وضعیت مالی شوهرم خیلی,از برادرهای متاهلم بهتره

همه پیشرفتش تو سه چهار سال بود تحسین نمیکنن که هیچ تیکه هم میندازن 

که ادم نباید دنبال پول و مال دنیا باشه 



من دوساله شاغلم یک ساا یک اقا زیر دستم بود مجازی درست کار رو بهش یاد دادم رفت 

حالا شوهرم گفت به خواهرت یاد بده تا یک پولی بهش بدیم و منم کمک داشته باشم

کارش مجازیه 2 میلیون براش گوشی خرید قدار شد کار کنه

یک ماه و نیم داره کار میکنه اصلللللا کارش خوب نبست فقط بداینکه پول داشته باشه ماهانه شوهرم میگه بذار بمونه

خوش میگه اشتباه میکنم باهام دعوا کن 

من فقط اشتباهات رو بهش میگم تو یک جمله


با مامانم هر روز صحبت میکنم یکبار نگفت خواهرت از فلان کارت ناراحته



دیروز دعوا شد سر مساله ای

برگشته به شوهرم میگه (تلفنی) طرماح خودشم نمیفهمه چی میگه 

یکبار میگه جواب این مشتری رو نده یکبار میگه جواب بده


یکبار میگه نکن بکبار دعواش میکنه و میگه بکن



خدا شاهده دعوایی در کار نبوده همش حرف واری بوده و استباهاتش رو میکفتم


گفتم به یک اقا هم کار باددادم بعنی تازه وارد نیستم


اما از مادرم من یک بچه عقده ای تازه وارد هستم که خودمم نمیفهمم چی به خواهرم باید بگم



ناراحتیم بیشتر از اینه که

من نمیگیری برا شاگردی؟

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هر روز حرف میزنیم باهم یکبار نگفت چکار اینجوری میکنه

از اونطرف خواهرم دو روم هم در ظاهر فقط میگه چیم تو رو خدا با من دعوا کن مثل همون اقا رفتار کن تا کار رو یاد بگیرم

من معمولی رفتار کردم رفته پشت سرم اینارو گفته

دعوا میکروم چی میگفت!!!!



هر وقت میان شهرمون خونمو برق میندازم باز میگه طرماح شلخته ست


اما میرم خونه شون میبینم کاشی های حمام از کثیفی سیاهه دوساعت میسابم بعد مامانم که اصلا نمیفهمه تمیز شده

به خواهدم که مثلا وسواس دو تنیزی میگم تو که ادعات میشه چرا حمام سیاهه

میگه اووووو من از شستن کاشی خوشم نمیاد



خیلی مارمولک و سیاسن مداره

بخدا موندم چکار کنم



بخدا چشم ندارن من فقط بخداطر اینکه پول کمک حالش باشه گفتم

به خدا خوبی رو ول کن اون که نمیبینه فقط تورو خراب میکنه اونم از حسادته یکی رو بگیر که ارزش داشته باشه قدر کارو بدونه

خدایا شکرت بابت خوشبختی ای ک نصیبم کردی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز