خدااااااا رو شکر که باهاشون تو یک شهر نیستم
در ظاهر باهام خوبن در باطن یه طوردریگه ن
چشم ندارن شوهرمو ببینن
چشم ندارن پیشرفتمونو ببینن
وضعیت مالی شوهرم خیلی,از برادرهای متاهلم بهتره
همه پیشرفتش تو سه چهار سال بود تحسین نمیکنن که هیچ تیکه هم میندازن
که ادم نباید دنبال پول و مال دنیا باشه
من دوساله شاغلم یک ساا یک اقا زیر دستم بود مجازی درست کار رو بهش یاد دادم رفت
حالا شوهرم گفت به خواهرت یاد بده تا یک پولی بهش بدیم و منم کمک داشته باشم
کارش مجازیه 2 میلیون براش گوشی خرید قدار شد کار کنه
یک ماه و نیم داره کار میکنه اصلللللا کارش خوب نبست فقط بداینکه پول داشته باشه ماهانه شوهرم میگه بذار بمونه
خوش میگه اشتباه میکنم باهام دعوا کن
من فقط اشتباهات رو بهش میگم تو یک جمله
با مامانم هر روز صحبت میکنم یکبار نگفت خواهرت از فلان کارت ناراحته
دیروز دعوا شد سر مساله ای
برگشته به شوهرم میگه (تلفنی) طرماح خودشم نمیفهمه چی میگه
یکبار میگه جواب این مشتری رو نده یکبار میگه جواب بده
یکبار میگه نکن بکبار دعواش میکنه و میگه بکن
خدا شاهده دعوایی در کار نبوده همش حرف واری بوده و استباهاتش رو میکفتم
گفتم به یک اقا هم کار باددادم بعنی تازه وارد نیستم
اما از مادرم من یک بچه عقده ای تازه وارد هستم که خودمم نمیفهمم چی به خواهرم باید بگم
ناراحتیم بیشتر از اینه که