ما تازه ماشينمون و عوض كرديم شوهرم خيلي رو اين ماشين حساسه،امروز از صبح سركار بود تا ١٢ شب مياد ماشين و گذاشت كه بريم بيرون.منم با خانواده شوهرم رفتيم بيرون و شب برگشتيم رسوندمشون اومديم با پسرم خونه ماشين و كه آوردم تو پاركينگ ماليده شد منم يهو شكه شدم اينقد گريه كردم يه تاكسي تلفني كنار خونمونه بهش گفتم بياد ببينه ماشين چش شده چون پاركينگ تاريك بود گوشيمم خاموش شده بود اومد داشت نگاه ميكرد من از استرس همش گريه ميكردم يهو همشون اومدن و يكيشون گفت رنگش رفته منم زدم زير گريه و بچم كوچيكه كولي ترسيد حالا منتظرم شوهرم بياد ماشين و ببينه كلي هم از اين تاكسي تلفنيه خجالت ميكشم كه اينقد جلوشون گريه كردم ديگه روم نميشه از خونه بيام بيرون 😭😭😭😭 چقد شب بدي بود برا من