من خودم يه بار مادر شوهرم توي خونشون داشتن حياط و ميشستن افتاد پخش زمين شد به پشت هم افتاد دوتا لنگاش هم رفت بالا هركاري ميكردم نميتونستم نفس بكشم از زير خنده حالا همه هم نكران شده بودن و دورش جمع شده بودن 😐
وای من هیچی نمیتونم اصن دست خودم نیس با کوچک ترین چیزیم میزنم زیرخنده😂😂
داشتم توي بحث جدي حرف ميزديم همه اعصاب نداشتن منم اون وسط يهو خندم گرفت از بس. عصبي شده بود حالا تموم نميشد قهقه ميزدم
الهی قربونش برم مامانم خورد زمین عصبی بود مپ میخندیدم
خالم يهو گفت من شانس ندارم هرچي خره دنبال منه نمونش همين شوهرم
منم يهو بلند خنديدم
شوهر خالم بد نگا كرد😐
حتما داشتی از شدت نگه داشتن خنده می ترکیدی؟
یه بار خونه پدر شوهرم اینا بودم بعد با مادرشوهرم بحثشون شد مادر شوهرم به پدر شوهرم فش داد و بهش گفت احمق منم زدم زیر خنده 🤣🤣🤣🤣
شوهر عمم فوت کرده بود برادرشوهرم داشت میگفت جوراب یکی فامیلا توو مجلس ناجور لنگه به لنگه بوده حالا عمم هم بود بینمون مگه من میتونستم نخندم هی خندیدم صدا خرناس توله خرس ازم میومد 😂😂😂😂
عمه ام فوت کرده بود خیلی هم دوسش داشتم و برای ما مثل خواهر بود
تو ختمش مامانم از فرط ناراحتی یه حرفی زد، من از خنده مردم حتی دختر عمه ام خنده اش گرفته بود.
همه بهمون اینجوری نگاه میکردن😒
یه جفت جوراب خریدم خیلی زشت بودن نمیدونم چطور اونا رو خریدم بعد تو خونه با مامانم کلی خندیدیم خلاصه عمه شوهرم فوت شده بودرفتیم خونشون واسه عرض تسلیت دخترش جفت اون جورابا رو پوشیده بود با مامانم یه نگا به هم کردیم هرکار میکردم نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم خدایی بود نترکیدم
عاقا یه سریم رفتیم خونه یکی اقوام باباشون فوت شده بود یکی دختراش خیلی بی قرار بود یهو گفت وااااااای بابام ظهر میخاست بیاد ابکوشت بخوره قربون ابگوشتت برم بابا 😂😂😂😂😂😂همه اینجوری بودن 😊
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
