سلام دوستان شبتون بخیر....توروخداسرزنش یاقضاوت نکنید فقط اگر کسی میتونه کمکم کنه
تاحالاکسی بوده که بایه آقایی ازشهری دیگه اشناشده باشه؟چطوری واسه خواستگاری اونو به خانوادتون معرفی کردین ؟توروخداااااا راهکاربدین من خیلی عشقمودوست دارم واقعا آدم خوبیه اما اون حالارفته وچشمام ازشدت گریه بادکرده😢😢
بیاد تو شهر خودتون وبگید همدیگرو بیرون دیدین
خوب اگه رفته چجوری میخوای به خانوادت واسه خواستگاری معرفی کنی؟
منظورم اینه بیاد دیدنتون
خودت از نزدیک دیدیش اصلا؟ آخه اینکه حالا تو بیای قبول بشی بری اون شهر یکمی برنامش رویاییه. زندگی واقعی که اینجوری نیست. اگه خیلی همه جوره میشناسیش پس بهش وقت بده درسش رو بخونه تموم کنه بره سر کار بعد بیاد.
آخه اون 23سالش بود و دانشجوی پرستاری بود و8صب تا8شب میرفت دانشگاه وقتی واسه کارکردن نداشت ماهی 200تومن باباش بهش میداد و فاصله مشهدتااینجایی که ماهستیم 15ساعته واگه میخواست بیادوبره کلی خرجش میشدوپولی نداشت وقتی هم واسه کارکردن نداشت
شایدم عشق واقعا منوکورم کرده
منم گفتم صبرمیکنم تادرست تموم بشه وبری سرکار ومثلا بگیم واسه طرحت اومدی شهرما یامثلا یه فکردیگه اماگفت من نمیتونم تا4سال دیگه صبرکنم و واقعا عاشقتم بذاربیام خواستگاری که من گفتم نخیر چون توکارنداری ومنوازگرسنگی میکشی!!! خودم تاحالاازنزدیک ندیدمش
آخ آخ قربونت برم اینکه میگی تا حالا ندیدیش زنگ خطره! تو این وانفسا نمیشه رو کسی که اصلا از نزدیک ندیدیش حساب باز کرد. وای تو رو خدا منطقی فکر کن. آدما می تونن صد تا چهره داشته باشن سالها ممکنه با کسی از نزدیک در تماس باشی و خیلی چیزا رو نتونی در موردش کشف کنی. این آقا رو از نزدیک ندیدی اصلا. این قضیه جای نگرانی داره.
چه عشقی عزیزم؟ از نزدیک ندیدیش. شاید اصلا از نزدیک ببینیش ازش خوشت نیاد. شاید بو گندو باشه. بد تیپ باشه. خسیس باشه. شاید دورغگو باشه. شاید .... اصلا اعتماد نکن. اگر خلاء عاطفی داری دنبال کسی باش که در دسترس باشه بتونه بهت چیزی رو میخوای بده.
امسال اربعین با خانواده ای آشنا شدیم دختره کرمانی بود پسره مال شهرستان مهران
فکرشو کن با این همه فاصله سه تا بچه هم داشتن و عاشق هم بودن میگفت دوری سخته ولی چون عاشقیم به چشم نمیاد زیاد
نمیدونم چرا اما بهش اعتمادکامل دارم !!! هیچ وقت ازش دروغی ندیدم اما اینکه هیچ وقت حاضرنمیشه بیادمنوببینه وپولوبهانه میکنه جای بحث داره اینکه دوسم داره رومطمئنم اما اینکه چرافقط من بایدتلاش کنم وبه خانوادم دروغ بگم عذابم میده من الان دارم واسه کنکورمیخونم وگفتم تموم تلاشمومیکنم که قبول بشم مشهد دوسال صبرکن بعداگه نشد 25سالته برو وازدواج کن دیرت نمیشه که!!!منم که سنی ندارم وتقریبا 20سالمه.گفت اونموقع اگه نشه من واقعا خودکشی میکنم وخودمونابودمیکنم!!!چون تواین دوسال بااحساساتم بازی میشه
ببین خودت میگی "نمی دونم چرا بهش اعتماد دارم". من نمی خوام ذهنت رو نسبت به اون خراب کنم ولی پایه درستی هم برای اعتمادت نمی بینم. آدما رو فقط تو موقعیت واقعی، میشه شناخت. منم الان می تونم پشت گوشی ادعای خیلی چیزا بکنم. بعدشم شما نه خودش رو از نزدیک دیدی، نه خانواده شو میشناسی نه دوستاشو، از کجا میدونی دروغی نگفته؟ اصلا فرض هم کنیم این آقا راستگو و خیلی هم خوب، خودت رو داری از پا میندازی واسه کسی که پول یه بلیط قطاری چیزی نمی تونه جور کنه بیاد شما رو از نزدیک ببینه. با منطق من جور در نمیاد اصلا.
تا حالا پولی چیزی هم ازت خواسته؟
