سلام دوستان خوبید .این تاپیک رو زدم تا با هم درد و دل کنیم و حرف بزنیم و جواب سوالات همدیگه رو بدیم .
خب از خودم بگم .من ۲۱ سالمه یه دختر شیش ماهه دارم.اسمش هلیاست ...
من شهریور ۹۶ حالمه شدم و سه هفته از موعد پریودم گذشته بود و هنوز نمیدونستم حامله هستم و بعد از یک هفته که از موعدم گذشت بیبی چک کاملا منفی بود .من دلدرد و سینه درد داشتم و هر روز ورزش میکردم تا یک روز که از ورزش برمیگشتم با ناراحتی رفتم داروخانه تا قرص یا امپولی برای پری شدن بگیرم که خدا خیر بده خانمی که اونجا کار میکرد (هرچی فکر میکنم نمیدونم اسم شخصی که تو داروخانه کار میکنه چیه ؟؟😂😂)بهم گفت بیبی چک بزن منم گفتم زدم و منفی بود گفت یه بار دیگه بزن خلاصه بیبی چک گرفتم و راهی خونه شدم و سریع اولین کاری که کردم رفتم دستشویی چون داشتم منفجر میشدم 😂😂.بعد با ناامیدی و خنده بیبی چک رو زدم و همین به خط tرسید یه خط انداخت و ثانیه به ثانیه پررنگ تر شد و من مات و مبهوت مونده بودم اولین کاری که کردم به بچه های گروه مون گفتم که تو همین نی نی سایت پیداشون کردم و رفتیم گروه زدیم و عکس دادم و همه تبریک گفتن ولی باور نداشتم بعد به مامانم زنگ زدم و گفتم که خوشحال شد و گفت برم ازمایش بدم منم سریع اماده شدم دوباره رفتم بیرون تو راه همش ناخوداگاه لبخند میزدم و استرس داشتم ازمایش که دادم گفت ساعت ۳ جوابش اماده هست من ساعت ۱۱ ازمایش دادم خیلی استرس داشتم دوباره راهی خونه شدم و تمام مدت با بپه های گروه حرف میزدم و امیدوارم میکردن که مثبته البته ناگفته نمونه که همش ۳ ماه تو اقدام بودم ولی خب استرس که نمیشه نداشت .ساعت که ۲:۳۰ شد راه افتادم سمت ازمایشگاه وقتی وارد شدم قلبم انقدر تند میزد که گفتم الان از قفسه سینم درمیاد نفسم هی تند میشد و گاهی کند .اسمم رو گفتم برگه جواب رو با لبخند داد ولی هیچی نگفت منم برگه رو باز کردم دیدم عدد نوشته شده ۳۶۶ هست برگشتم با لبخند بغض کرده ای گفتم جوابش مثبته ؟برگشت گفت بله خانم مبارکه .با ذوق تشکر کردم اومدم بیرون سریع زنگ زدم به مامانم و گفتم مثبته خیلی خوشحال شد و ذوق کرد گفت من تو راه خونه هستم (مامانم سر کار میره)و منم راهی خونه مامانم شدم و یه جوراب بچه گونه تو راه خریدم بعد زنگ زدم به همسرم گفتم من میرم خونه مامانم تو هم بیا اونجا شب اونجا میمونیم قبول کرد .مامانم همین منو دید بغلم کرد و کلی تبریک گفت شب برای همسرم یه جعبه کادو شده گرفتم بیبی چک و جواب ازمایش و جوراب رو گذاشتم . شب بعد شام رفتم تو اتاق و گفتم برات یه کادو دارم چشمات رو ببند بعد جعبه رو دادم دستش گفتم حدس بزن گفت کفشه (اخه چند روز قبلش گفت کفش ندارم باید برم بخرم ) منم گفتم اره همزمان هم فیلم میخریدم (با گوشی خودش خریدم بعدا حواسش نبود پاکش کرد 😢😢)بعد چشماش رو باز کرد وتوی جعبه رو نگاه کرد با دیدن بیبی و ازمایش و جوراب نگاهم کرد و گفت اینا چیه ؟منم خندیدم گفتم یعنی تو نمی دونی ؟یهو چشماش ذوق زده شد و گفت اره ؟؟منم سرم رو انداختم پایین و گفتم اره .بغلم کرد و کلی خندید .یادش بخیر .کلی خاطره دارم مامانم میخواست به داداشم بگه از خجالت زیر پتو قایم شدم کلی حس و حال خوب داشت عین یه خواب برام گذشت و الان دختر شیش ماهم کنارمه عکسشم براتون میذارم شما هم عکس نی نی هاتون رو بذارین یا خاطره دیدن اول بیبی مثبت یا ازمایشتون رو بذارید ...
اینم بگم من ۲۴ شهریور موعد پریودم بود و ۵ مهر فهمیدم حامله هستم و ۲۴ مهر رفتم سونوگرافی و صدای قلب قشنگش رو شنیدم ....😍😍