خواهشمندم کسانی که با حضور آقایون مشکل دارند وارد این تاپیک نشوند. (قبلا از همکاریتان سپاسگزارم).
من دیگر قصد ادامه تاپیک را نداشتم و نمی خواستم جریان من مثل سریال کلید اسرار و داستان گونه شود، برای همین دیگر تاپیکی نزدم . حالا دیروز یک اتفاق جالب افتاد که برایتون تعریف میکنم.
خب تا اینجا در جریان هستین که من قرار بود چهارشنبه با ایشون صحبت کنم و برای همیشه همه چیز را تمام کنم، و حالا ادامه ماجرا.
بله بفرمائید
خب 😀
میخونم ☺
فک میکردم قطره چکونی نوشتن فقط مختص خانم هاست
خب
چهارشنبه یک همایش داشتیم که ایشونم بودند؛ من ایشون را اونجا دیدم و با عصبانیت تمام رفتم سمتش که همه چیز تمام بشه؛ من رسیدم به صندلی اش, بلند شد به گرمی سلام کرد؛ خیلی سرد جوابشون را دادم, تا اینکه یک خانم دیگه هم که کنار ش بود بلند شد؛ معرفی اش کرد گفت مادرم هستن؛ خیلی گرم احوالپرسی کرد و گفت دخترم همیشه از شما خیلی تعریف میکنند از ادب؛ متانت تون و.... و برام من کلی نوشابه باز کرد.. منم که دیگه لال شدم و حرفی نزدم. و ازشون خداحافظی کردم. بعدایشون دو این دوهفته هر بار که من پیام میداد من با تاخیر زیاد جواب می دادم. تا اینکه جمعه با من تماس گرفت.
خب
کشتی مارو با این خانوم با سیاست😐
😂😂اولین باره همین اولش رسیدم
رمان مستر علی و خانوم سیاستمدار جلد 7 . فقط نمیدونم تا کی این نهضت ادامه داره
خب
من رفتم🚶🚶🚶🚶
نگو اینسری روسری گرفتی واسش🤣🤣
