سلام دوستان.تایپیک قبلیم گفتم که شوهرم باخونوادس یک سال قهر بود مادرشوهرم که اومد از کربلا اومدن دنبالش شکهرم نرف من بذور بردمش بااینکه خیلی بددهنی کرده بودن بهم و خوارم کردن بازم رفتم بچه ها واسه ما سوغاتی نیاورد ینی منو بچم انتظار ندارم اما وقتی واسه دوست خواهر سوهرم اورده یعنی من کمترم.واسه شوهرم یک شال گردن و یک الله اورد یر سفره گفتم ممنون بابت غذا اما جوابی ندادن اما تا پسر خاله شوهرم که ده سالسه گف ممنون همه گفتن نوش جونت.بعد چند روز خونه خالش دعوت شدیم مادر شوهرم و خواهرش که خاله سوهرم که میزبان بودند رفتن تو اشپزخونه الکی خودشونو مشغول کردن و کلا با من گرم نگرفتن سر سفره دوباره تشکر کردم جواب ندادن وقتی فهمیدن دوباره باردارم تیکه انداختن یک تبریک نگفتن.حالا شوهرم باز خونشون میره اما منو پسرمو نمیبرم بنی گفتم نمیام چیکار کنم شوهرم بفهمه با رفتنش به اونجا مارو خار نکنه دلم خیلی سکسته خدایی بی حرمتی نکردم
سلام . اشتباه نکن
نرفتنت چیزی رو درست نمیکنه . بدتر میکنه
میرن به شوهرت میگن ببین زنت نمیاد.زنت مقصره فلان ...
برو که جای حرف نباشه که شوهرت برعلیه شما تحریک کنن.
مثلا جواب نمیدن یا بی محلی میبینی شب قبل خواب بگو ...جان دلم از مامانت. خواهرت. اینا گرفت جواب ندادن . این باعث میشه شوهرت نسبت به رفتار اونا حساس بشه و توجه کنه
همدردیم خانواده شوهر منم همینجورن البته من سر بی احترامیا و بدرفتاریاشون ده روز پیش باهاشون دعوا کردم که خب اشتباه بود کارم ولی اخه کاری کردن ک از کوره دربرم الانم قهرم شوهرم تنها میره خونه پدر و مادرش مطمئنم مادرشوهرم همه ی فامیلاشو با ما چپ انداخته واسه شوهرم غصه میخورم میدونم پس فردا عید بشه هیچکس خونمون نمیاد
مگه چی کم میشه ازشون حالا جلوم احترام کنن پشتم فحش بدن بخدا جلو همه ازم بد میگه جلو خودمم بی حرمتی پشت بی حرمتی اونوقت دوست دخترشو که یک دختر بی ابرو و سبکه رو میبره بالا خواهرشوهرمم هی عدا میاد بخدا خیلی تنهام اینارو ب مامانم نمیگم ب هیچکس اخه از بعدش میتریم
بی خود به زور بردیش
بیکار بودی آخه؟!
نباید دخالت میکردی و اشتی میدادی
خودشون میخواستن اشتی میدادن
