وای خدا کاش شوهر من نمیخواست
یه پسر دارم دنیامه
انقدر از حاملگی و شیر دادن و بچه کوچیک داشتن بدم میاد و به نظرم حیف جوونیه
الان شش ماهه باردار شدم اونم به زور و بعد از سه سال التماس شوهرم بارها دعوا
فقط کارم گریه س بخدا هر روززز
طفلک شوهرم میگه این یه امانته پیش تو
مال منه
بیارش و دیگه کاری به کارش نداشته باش
نه شیر بده نه بزرگش کن
پرستار بزرگش میکنه
البته پسرمم تا الان که مهد میره پرستار داره و شیر خشکی بود