خوبیاش پولداره خرج میکنه ولی در حد متوسط
گاهی وقتا مهربونه
هرچی بخوام هروقت روز یا شب باشه میره میخره
ولی بدیاش
عصبی که میشه خودزنی میکنه
به شدت طرفدار خانوادشه حتی اگه حق با من باشه
براشون خیلی خرج میکنه
هیچ وقت نمیخواد از خانوادش جدا شه یعنی باید تو یه اتاق با یه بچه پیش اونا بمونیم
یچی که برای من میخره خواهراش از حسودی میترکنو دعوا را میندازن مثل الان
ولی شوهرم چشم بسته حرف اونارو قبول داره
در حال حاضر تو غربت زندگی میکنم ولی قراره برگردیم پیش خانوادش
گاهی وقتا بیخودی دعوا را میندازه
تا حالا یه مسافرتم نبرده منو
خواهراش خیلی پول پرستن فقط پولشو میخوان و به شدتم شوهرم ازشون میترسه