حدود سه ساله ی اقایی اومده ابراز علاقه کرده ولی من چون حوصله عشق و ازدواجو این حرفا رو ندارم هیچ وقت جدیش نگرفتم ،البته اینم بگم من از خیلی لحاظ سرتر از ایشونم...تا اینکه ی ماه پیش اومد باز حرف زد ولی من تکلیفشو روشن کردم و ب ایشون گفتم ک حتی بهش فکرم نمیکنم....دیشب عروسی بودم خواهرش ک اصولا با ما میگرده اصلا سمت ما نیومد و از اول تا اخرش دست ی دخترخانمی رو گرفته بود ک حدودا هم سن من بود..وقتی از تالار اومدم بیرون اون اقا اومد جلوم و سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت،حتی سلام هم نکرد..منم محلش نذاشتم و رفتم....حالا کلی فکرم درگیره ک اون دختره کی بود؟من از اون بهترم؟...عجیب حرصم گرفته خودمم نمیدونم چرا