2777
2789
عنوان

شما بگین من چیکار کنم .دلم شکسته اما...

| مشاهده متن کامل بحث + 279 بازدید | 39 پست
قهر کرده که چرا من زود باردار شدم.بخدا هفت ماهه از بیکسی خون دل خوردم

عیب نداره عزیزم به زندگیت برس این مهمتره منم باردار بودم مادرم یه زنگ بهم نزد حتی استراحت مطلق بودم رفتم خونه مادرشوهرم موندم شما هم فعلا یه مدت سر سنگین باش

در دلم آشوبی ست که خدا داند و من😔😔

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

به مامانت پیام بده ی طوری بگو مامان جان نمیخوام برا زایمانم بیای.شوهرم هست و مراقبمه...فقط کاش تو ای ...

محلم نمیذاره خواهر.حتی اگه زنگ بزنم جواب نمیده

.ولی فکر کنم پیام خوبی باشه 

هرکس زندگی خودش رو داره داداشت قراره به خاطر بچه دار شدن شما لطمه بخوره ؟ پس قبلش هم چندان کاری نمیکرده

کلا اگه یه هفنه نیاز باشه کسی کنارت باشه اونم شبها بازم لزومی نداره اگه شوهرت باشه کنارت

عیب نداره عزیزم به زندگیت برس این مهمتره منم باردار بودم مادرم یه زنگ بهم نزد حتی استراحت مطلق بودم ...

منم استراحت مطلق هستم .اما از سر ناچاری مجبورم بلند شم کارامو بکنم

منم استراحت مطلق هستم .اما از سر ناچاری مجبورم بلند شم کارامو بکنم

اخی خیلی سخته ولی غصه نخور عزیزم برات خوب نیست به این فک کن که قرار به زودی بیاد بغلت و دستای کوچولوشو لمس کنی

در دلم آشوبی ست که خدا داند و من😔😔
هرکس زندگی خودش رو داره داداشت قراره به خاطر بچه دار شدن شما لطمه بخوره ؟ پس قبلش هم چندان کاری نمیک ...

شوهرم بنده خدا که خیلی اقاس.ومطمئنن خیلی هوامو داره بعد از زایمان.اما خیلی دلم از مامانم میگیره 

محلم نمیذاره خواهر.حتی اگه زنگ بزنم جواب نمیده .ولی فکر کنم پیام خوبی باشه 

ارتباطتت با پدرت چه طوره؟برادر نداری؟به نطر من ی طوری بهش خبر بده از خودت....راستی بداخلاقیای دخترت بهتر شد؟دختر منم سه سال و نیمشه...از وقتی فهمیده باردارم خیلییی بدقلق شده...از اول مهر گذاشتمش مهد البته با بدبختی چون وافعا حاضرنبود ازم جداشه...چهل روزی خودم و بچم از غصه از بین رفتیم اما الان با خوشی میره مهد و منم راحت ترم

خدایا ممنونم بهم بچه های سالم دادی خدای خوبم مرسی که مث همیشه چشمتو رو تمامممم بدی هام بستی و خواستمو برآورده کردی...من دیگه فقط مامان پریا نیستم من الان مامان پریا و علی هستم❤❤❤
سختی وعذاب روحیش صد پله از سختی جسمیش بیشتره

عزیزم کاملا درکت میکنم اما خب چاره چیه پس به روزای خوب پیش رو فک کن رابطه ت با مادرتم بلاخره خوب میشه اما من که نتونستم هنوز مادرمو ببخشم

در دلم آشوبی ست که خدا داند و من😔😔
ارتباطتت با پدرت چه طوره؟برادر نداری؟به نطر من ی طوری بهش خبر بده از خودت....راستی بداخلاقیای دخترت ...

مادرو پدرم از هم جدا شدن.برادرمم که از مامانم سنگ دل تره.دخترم خداروشکر حالا که شکمم بزرگتر شده خیلی بهتر شده


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز