دوستان کمک کنید

ممنون بنده ۲۴ سال سن دارم ۴ ساله ازدواج کردم یه مشکلاتی تو زندگیم ب وجود اومده که راضی به جدایی شدم میخواستم راهنماییم کنید یه دختر دو ساله و نیم دارم که در حال حاضر دسته همسرمه و دو هفته اس که نمیزاره ببینم مشکله ما دخالت مادرشوهرمه که دوس داره تو همه چیز زندگیمون دخالت کنه وقتی ام به شوهرم میگم کارمون به دعوا و کتک کاری میرسه مادرشوهرم یه آدم حسود و بد ذاتیه که جز خودش و دخترش واسش کسی مهم نیس فقط میخوان منو سرخورده کنن و حقیر شوهرمم پشته مادرشه و به من بی اهمیت دعوای آخرم سر این بود ما میخواستیم اسباب کشی کنیم یه مبلغ پولی داشتیم مثلا اومد خوبی کنه که پول به ما قرض بده شوهرم کمتر کرایه بده رفت خونه دید خوده مادرشوهرم پسندید منم گفتم عیب نداره شما پسندیدی منم حرفی ندارم از قضا طرف کلاه بردار دراومد پوله ما رو خورد کل پول ماله مادرشوهرم بود شوهرم از خودش ۸ میلیون بیشتر نداشت پوله ما ۲۶ تومن بود که ۱۵ تومن مادرش داد بشه ۴۰ تومن که ما قرعه کشیمون دراومد بدیم بهش پوله ما رو خوردن قرعه کشیمونم دراومد بعد مادر شوهرم ۱۵ تومنه قرعه کشی ما رو گرفت گفت ماله منه منم باهاش بحثم شد گفتم خودت رفتی قولنامه کردی تقصیر شما بود بعد پوله ما هم واسه شما گفت من قرض داده بودم به من چه پولتونو خوردن خلاصه با شوهرم دعوا و کتک کاری منم بچه رو دادم شوهرم اومدم  الان دو هفتس نمیزاره بچمو ببینم کارای دادگاهم هم خیلی طول میکشه شوهرمم بهش میگم بچمو بیار میگه خواستی نزاری بری خیلی بهم گفت برگرد سر زندگیت زندگیمونو خراب نکن گفتم کجا برگردم پولمونو که خوردن یارو صاحبخونه اصلیه هم میگه حکم تخلیه گرفتم باید بلند شید پولتو از مادرت میگرفتی خونه اجاره میکردی شوهر من یه آدم ترسویی که جرات نداره به مادرش تو بگه من بچمم اسیر خودخواهی خودش و مادرش کرده الان موندم چیکار کنم به نظر شما برگردم به این زندگی یا نه در ضمن اوایل ازدواجم شوهرم زورم کرد مهرمو ببخشم یا طلاق بگیرم سر لج لجبازی که مادرم تو یه دعوا بهش گفته بود تو دادگاه میبینمت منم بخشیدم ولی حق طلاق و بهم داد چند وقت پیشم بهم خیانت کرد که خیلی مفصله داستانش تعادل روانی هم نداره یه دفعه میگه دوستت دارم یه دفعه میگه به من وابسته نشو برو جدا شو واقعا این رفتاراش خستم کرده بود فقط به خاطر بچم تحمل میکردم الانم میگه برگرد ولی یه کاراییی باهام کرده حس تنفر دارم ازش بعدم رفته در خونه فامیلامون آبرومو برده گفته بچه شو ول کرده رفته از پدر مادرم بدی گفته یه بلاهایی سرم اورده فکر میکنم دشمنمه نه شوهرم بعدم تو دعواها به مادرش میکفت همین کارا رو کرد بهش خیانت کردم خیلی آدم پرویی هست