با يكي به قصد ازدواج در ارتباطم
البته به زور و اصرار خودش
اون هر روز بيشتر علاقه و محبت نشون ميده
منم مثل ماست ميمونم
هم دلم واسه خودم ميسوزه هم واسه اون
اينجوري نيس كه اصلا دوسش نداشته باشم ولي خب دوس داشتن من خيلي معموليه نسبت به اون
چيكار كنم من ؟
هرچقد ميخوام اين رابطه رو تموم كنم قبول نميكنه
هي زنگ هي پيام
خيلي دلم گرفته
كلي كلافه و بلاتكليفم
دوس داشتنش بهم انرژي منفي ميده
از اين دوستاشتناي ديوانه وار ميترسم
بنظرم رابطه رو تموم کن هرچقد بیشتر بگذره طرفت داغون تر میشه
اگه واقعا نمیخوایش کم کم رابطتت کم کن سرد شو
مراقب باش بعضی اوقات همش فیلمه که طرفو گول بزنن اگه دلت راضی نیست میدونی که بدردت نمیخوره حتما قطع کن دلت نسوزه واسش
خب اگه دوستت داره بیاد خواستگاری
ی کاری کن ازت دل بکنه
خودش بره
تو کات نکن که یک عمر ناله و نفرین بیاد پشت زندگیت😔
بچه ها من ريپلاي نميكنم ديگه كلي توضيح ميدم
مثل من😪
من اين شخص رو ٤ ساله ميشناسم
البته هيچ رابطه اي بينمون نبود
از طرف اون پيشنهاد بود از طرف من رد كردن
در همين حين يكي رو دوس داشتم كه محل سگم نميداد بهم
يعني گرفتار يه دوس داشتن يه طرفه بودم
منم همینطور بود اول رابطم با همسرم ، اصرار به ازدواج داشت و من کلی دو دل بودم با اصرار خانوادم و اینکه همه تاییدش میکردن نشستم کلی فکر کردم و قبول کردم بیاد خواستگاری و الان ازدواج کردیم حالا میبینم درست ترین کار رو انجام دادم منم اون موقع ها زیاد دوستش نداشتم و همیشه دلم براش میسوخت بعد میگفتم دلم براش بسوزه خودمو تباه کردم ، ولی خوب بعد از فکرامو جواب مثبتم و ازدواجم الان عاشقشم و میبینم برام بهترین مرد دنیاس ، خدا رو شکر ، وقتی صبح ها میره سر کار تا برگرده انقدر دلتنگش میشم که حد نداره
باید اول ببینی به اندازه ای که دوست داره مراقبت هست یا دوست داشتنش زود فروکش میکنه باید حتما خوبیها و بدیهاشو مقایسه کنی و کلی بسنجیش
به ايشون همه چي رو توضيح دادم
گفتم كه كسي رو دوس داشتم كه يه طرفه بود و كلي داستان زندگيم رو بهش گفتم
گفتم نميتونم دوست داشته باشم
انقد اصرار كرد كه اجازه بدم خودشو ثابت كنه
منم قبول كردم
