ما کلا دوتا ابجی هستیم بادوتا داداس ابجیم همیشه پشت سرم حرف میزنه وبدش میاد ازم ولی جلو روم بچه هامو میبوسه و اصلا نشون نمیده ولی مشت سرم هزار تا حرف میزنه اگه من ناخواسته رفتاری داشتم میاد به مامانم گله میکنه و از هیچی کوه میسازه هم مامانم هم من خسته شدیم از دستش قطع ارتباط هم نمیشه بخدا من بغیر خوبی هیچکاری نکردم چون خونم نزدیک مامانمه و بهش وابستم و دوسش دارم شدید و مامانم هم به من وابستس حسودیش میشه جوری که مامانم بهش گفته میخوای فلانی رو بکشم تا راحت شی ولش کن دیگه ....,من بخدا موندم اعصابم خورد میشه باکاراس شما بگین چیکار کنم
راستی اینم بگم وقتی مامانم مشکلی چیزی داره میره اصلا یادش نمیاد سر بزنه خبر بگیرهمن فقط هستم و مث دختر و پسر و شوهر کنار مامانم هستم
تورو خدا راهنمایی کنین دارم دیوونه میشم از دستش