سلام خانومای گل سرصبحی نمیخوام سرتونو درد بیارما ولی چند روزههه اصلا دپرسم انگار لوو باتری دارم میشم دیگ نمیتونم تحمل کنم نن ی سال و نیمه ک ازدواج کردم تو تاپیک قبلیم گفتم بعد از روزی ک ازدواج کردم من یبار تنهایی پامو از خونه بیرون نذاشتم در حالی ک قبل ازدواجم من دانشگاهمو خودم ثبت نام کردم مزون خودم رفتم ثبت نام کردم ولی الان اقا اجازه نمیدن برم بیرون گفتم هم تا حالا هیچ خبط و خطایی هم انجام ندادم هروقت بهش گفتم گفته نمیدونم برا چی فقط دوست ندارم بری بیرون !! این همه مدت گذشت و هیچی نگفتم تو ی پارانتز بگم ک من خیلی زیاااد خیلی زیاد ب طراحی لباس و مد و فشن علاقه دارم خیاطی یکم بلدم ولی طراحی نه هیچ کلاسی هم نرفتم تا حالا خودم دلی طراحی میکنم بعد چندوقت الان ی کلاس طراحی پیدا کردم کلی ذوق داشتم اخه اجازه داده بود برم الان ی بیس روزی هست اقدام ب بارداری کردیم دیگه اجازه نمیده😔😔😢😢 قبل اینکارا گفت با دکترت مشورت کن اگ اجازه داد برو ولی الان زده زیر حرفش نمیزاره برم اینقد بد زده تو ذوقم هرکقت حرفش پیش میاد گریم میگیره...
کاری به خلاقیت و ذوقت ندارم ولی درمورد اینکه اخلاقش اینطوریه و داری بچه دار میشی تجدید نظر کن
خب احساس واقعیتو بگو گلم. سعی کن متقاعدش کنی. بگو با دکتر مشورت کردم کلاس رفتن با اقدام و بارداری منافاتی نداره
زیاد اصرار نکن و پافشاری نکن که بدتر حساس میشه ...وقتی هم میگه نرو بگو باشه نمیرم و سرسنگین تر شو ...کم کم درست میشه
میدونین ناراحتیم بخاطر کلاسه نیس بخاطر اینه ک قبلا حساس بود الان حساس تر شده خستم کرده دیگه وقتی فکر میکنم ۹ ماه اینارو باید تحمل کنم مغزم سوت میکشه تازه بعدشم ک بچه تازه ب دنیا اومده باز ی مسکل دیگه و بهونه های جدید نمیدونم اصلا درک نمیکنم برای چی نمیزاره برم محیط بیرون و تو اجتماع باشم لطفا یکم راهنماییم کنید
چي بگم والا
به نظرم يكم شوهرتون زيادي حساسه
گيراي الكي و غيرتي شدن الكي البته كم اوايل ازدواج هست بعد كلا تموم ميشه ولي شوهر شما بيشتر از اينه
صبور باشي سعي كن ارومو منطقي چن بار توضيح بده نشد يكم قهر باش نشد اگه ميخاي بموني تو زندگيت كلاساي طراحي مجازي بگير
کاش اول مشکلاتت رو باهاش حل میکردی بعد اقدام میکردی
بچه بیاد دست وپاگیرمیشه اونم بهونه داره و تا ابد اسیر خونه میمونی
شوهر منم همینطوری بود اوایلش تا سرکوچه هم نمیزاشت برم الان بعد ده سال بهتر شده ولی هنوزم اون چیزی ک باید بشه نشده نمیدونم شوهر تو چجوریه اما مال من ذاتش اینطوریه فوق العاده متعصبه با همین تعصباتش جلوی پیشرفت و رسیدن ب رویاهامو ازم گرفت الان میخوام ازش جدا شم و برم پی دلم،البتهدبعضی از رویاهام با گذر زمان سوخت شدن😢
اما نمیخوام بزارم،بقیشون از دستم بره😁
عزیزم بدون دوست داره که یکم سخت میگیره همه ازدواج ها اولش اقایون یکم زیادی غیرتی هستند بعد چند سال دیگه همه چی عادی میشه...اینا مشکل نیست تو رو خدا ناشکری نکنی
نمیشه بجز خودش اصرار زیاد خانواده اش هم هست چون مسکل داره اسپرماش ضعیفه بخاطر همین میگن قبل اینکه از این بدتر شه بچه دار شین خودش ک ب کنار مادرش حساسیتش هزار برابر خودشه فکر کن رفته بودیم بیرون دیسب پری شب زنگ زده میگه براچی رفتین تو زنتو تا ی ماه نباید ببری بیرون ب من میگفت یماه باید دراز بکشی تکون نخوری دیشب هی پشت تلفن میگفت اروم بری گاز ندی تند نری
دلیل اصلیش چیه؟ ازش نپرسیدی؟
بعد منطقی و آروم بدون گریه و عصبانیت باهاش صحبت کن، قانعش کن شاید خوب شد
