بشدت ازش دلخورم .بشدت ازش منزجرم .ی حس بشدت افتضاحی همیشه بهم میده .انقد که سعی به کنترل من داره سعی به چک کردن و تغییر من داره خستم میکنه ... چقدر ازار دهنده میشن وقتی پیرن ...بااااارهااااا براشون کارهایی رو کردم که اولاد خودشون نمیکنن اما انگار اصلا چشمشون نمیبینه ... تروخدا کمکم کنید بتونم خودمو اروم کنم.باردارم و همش بخاطر این ادم بهم استرس واردشده همش ناراحتی و اشک...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
متاسفانه حماقته من ازاون روزی شروع شد که با مادرهمسرم که مادرشو نگهمیداره تو ی خونه زندگی میکنم.مادرشوهرم شوهرمو وقتی دوسالش بود برداشت و از شوهرش جداشد .بعدم که مادرشو نگهداشت چون خودش خونه دار بود و مادربزرگ حقوق دایی شهیدشوهرمو داره خرج خونرو به عهده گرفت .
بخدا حرفش راحته .اما عمل😥😥😥 انقدر بی منطقه و رو مخ که یکم پیش میگفتم چرا من انقد حقیری شدم که اصن لذتی ندارم از این همه چیزای خوبی که میتونم داشته باشم...