تو هیئت..
هنوز ندیدمش
آبان 87 بود
اومده بود شرکت مصاحبه جای همکارم که اخراجش کرده بودن، یهو همون همکارم که هنوز سرکار بود صدام کرد گفت وااای این همون پسره است که میخوان جای من بیارنش اینجا، کلی هم بد و بیراه گفت بهش
سرشب بودتوماشین دوستش ک دوست دوستم بود اومدنشست توماشین باراول تودلم گفتم اه چ مغروره اخه ی حرکتی کرد ک.... فرداش ک دیدمش روب روم نشسته بود داشت صحبت میکردبرادوستم ودوستش راجعب شغلش عاشقش شدم واااااای دیوونشم
من دارم آخرین باری که شوهرمو دیدم به یاد میارم...
آخرین باری که چقدر بد بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
