من با خونواده شوهرم زندگی میکنم .شوهرم‌گهگاهی میگه زمینمونو میسازیم میریم سرخونه‌زندگیمون منم دلم غش میره چقد خیالبافی میکنم چی بخرم دکوراسیون چطچر بچینم اصلا نقشه خونه چجور درمیاد اتاق اخر هال تو‌راه رو. یا همینجوری تو‌هال باشن راهرو‌نمیخواد اتاق بچه هام‌پر وسیله اسباب بازی میکنم تخت دو‌طبقه بگیرم‌یا نه‌پسرم شاید از اون بالا بیفته زمین میترسم همون دوتا تخت جدا بگیرم یه ور اتاق دخترونه یه ور اتاق پسرونه‌میچینم ....اشپزخونه قلب خونم باید همیشه برق بزنه ...راستی دم‌دمای عصری با یه عصرونه‌دبش تو‌حیاط فرش میندازم میشینیم عصرونه بخوریم .....واااای چندوقت به وقت حیاطو‌بشورم؟؟؟؟؟ یدونه دستشویی معمولی باید بزارم ته هال که‌موقع شب بچه ها ازش استفاده‌کنن چون میترسن برن بیرون ....یدونه‌حمام هم تو‌اتاق خواب منو شوهرم میسازیم که راحت باشیم بچه ها روزبه روز بزرگ میشن زشته جلو‌بچه صبح به صبح بریم‌حموم.....راستی اتاق مهمون‌تخت میخواد یا نه؟؟؟اصلا مهمونمون کیه ؟؟؟؟هرزچندگاهی خونوادمو دعوت کنم چون برام عقده شده هشت ساله ازدواج کردم یه بارهم دعوتشون نکردم ...اره بعد خونواده شوهرم چون حرصشون میگیره فقط خونوادمو بگم....اها اینو یادم رف بگم تو‌مصرفداب و‌برق باید صرفه جویی کنم ....
خوشبحالت خيالبافيت ايناس
من خيالبافي ميكنم ي هفته شوهرم باهام خوب باشه😭
نگه دوستم نداره
نگه منو نمخواد😔
ياد حرفا و قولاش ميوفتم ك ميگفت قول ميدم لنقدر خوشبختت كنم از خونه بابات بهتر
ولي كو
ي ماهه خبري نيس ازش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
