2777
2789

بچه دید کسی بینه؟مخصوصا جدا کردن زن و شوهر از هم.حالا موارد دیگه هم بود بگید. منم خودم میگم براتون

نه

من اگر پیامبر بودم،رسالتم شادمانی بود،بشارتم آزادی، و معجزه ام خندان کودکان...نه از جهنمی می ترساندم و نه به بهشتی وعده میدادم....تنها می آموختم، آزاد اندیشیدن و انسان بودن را(چارلی چاپلین)

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه منتظرش نباش

چون هرکس از دید خودش میبینه و اینجور بود تو دنیا سنگ رو سنگ بند نمیشد

پروردگارم، به کدوم نامت بخونمت؟ به کدوم عزیزت قسمت بدم؟ از کدوم بنده ات بخوام دعا کنه؟ معجزه کن سرطان هیچوقت از هیچ راهی به تن خواهرم برنگرده🌷 

نه ندیدم 

خداجونم هزاران بار شکررررررررررت❤خدایا امضای سبزمو سه سال پیش واسه سالم بدنبا اومدن پسرم نوشتم ولی الان قلبم پردرده میخام بهت بگم خستم از دعا کردن خستم از بابغض و گلایه باهات حرف زدن خدایا من خیلی خستم واسه آخرین بار ازت خواهش میکنم صبرت تموم بشه حکمتت به پایان برسه وامتحانت به نتیجه برسه خدایااااا دوساله شبا که سرمو میزارم بخابم درد و غم طول روز یادمیوفته با ناراحتی و بغض میخابم من دوساله خواب میبینم ولی نمیخابم من دوساله فقط نفس میکشم دلم واسه شوهرم میسوزه ایتقد درد میکشه دلم واسه بچه هام میسوزه که بدون شادی و شیطنت بچگی دارن بزرگ میشن..... خدایااااااا فقط میخام زودتر روزی برسه که وقتی سرمو میزارم دوبالش با مرور روزم لبخند بزنمو شکرت کنم فقط همین....بفریادم برس.این تیکر برای تولد همسرمه آرزو میکنم تا اون روز شوهرم سلامتیشو کامل بدست بیاره و سالم سالم باشه

من دیدم. عمم اینقدر تو زندگی بابام دخالت کرد که مامانمو طلاق داد. پسرش طلاق گرفته. دخترشم بچه دار نمیشه پسرش با اینکه دوباره ازدواج کرده عروسش محل سگشم نمیذاره. چند وقت پیشم پاهاشو عمل کرد میگفتن خونه تک و تنهاست کسیم نیست کمک حالش باشه

منم دیدم دخترعموم برام حرف دراورد الان با حرفایی ک جلوش و پشتش میزنن زندگیش رو هواست

مادرشوهرم بینمون جدایی انداخت گفتم ایشالا تاوان بدی دوهفته نشد یهو گفتن نمیتونه پاهاشو تکون بده بعد امد حلالیت گرفت و رفت عمل گفتن مهرهای کمرش جابجا شده الانم درست نمیتونه راه بره😔

باز باران با ترانه محکم خورد رو در خانه در خونمون شکست🙁🙁🙁😕

دختر عموی زنداداشم از تهران شوهر کرد یه شهرستان کوچیک که شهر پدریشه.همه میگفتن چطور قبول کرده از امکانات تهران دل بکنه و چطور میخواد کنار بیاد.دختره خوشگل بود ولی لاغر در حد استخون و پوست.ولی خدایی دختر مهربون و خوبی بود.خوش اخلاق و با ادب.از فردای عروسی خدا میدونه چیشد اختلافاتشون شروع شد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز